به گــزارش روابـطعمـومی ادارهکـل بهـــزیستی استـان کرمانشـــاه؛
بهشدت دست و بدنش مجروح بود اما چوبی را به سمت کوادکوپتر دشمن پرتاب کرد.
با وجود جراحات سنگین، نمیتوانست از ساختمان خارج شود. سربازان رژیم صهیونیستی هم جرأت وارد شدن به ساختمان را نداشتند. با نارنجکی در دست، منتظر ورود سربازان دشمن بود.
سرانجام سربازان ناتوان رژیم صهیون، کل ساختمان را مورد هدف قرار داده و تخریب میکنند تا سنوار به شهادت برسد.
مردهایِ مرد را
آغاز و پایان روشن است..
شعری از محمدکریم جوهری:
شیر رفح!
شعری برای شهید دلاور نوار غزه و رفح زنده یاد یحیی سنوار بزرگ!
***
باز دست شب شرر بر جان کشید
شعلهها بر پیکر ایمان کشید
شب چه پست و بی حیا و غافل است
شب چه خونخوار و پلید و باطل است
شب سیاهی کرد و (یحیی) شد شهید
او که دریا بود و پیروزی نوید
او تنی تنها به میدان مرد بود
لشکری را زبدهی آورد بود
مؤمنی کافر کش و چالاک بود
عاشقی حق باور و بیباک بود
یار (حزب الله) و گرد جنگ بود
فارغ از نام و به دور از ننگ بود
یار (مولا)(ع) بود و پیمان بسته بود
چون که از صهیونیان دلخسته بود
آن (براهیم)(حسن) خوی و عفیف
بود (سنوار) خدا بین و شریف
شیر (رفح) دادخواه روزگار
دشمن صهیونیان نابکار
بود فرزند حماسی (حماس)
که نکرد او بهر جانش التماس
آن ظفرمند ستم کوب و بزرگ
که به خشمش کشت اری دیو و گرگ
از خدا بر او درودی بیکران
چون که زد آتش به قلب غاصبان
بـرای پیوستـن به کانـال ادارهکل بهـــزیستی استـان کرمانشــاه در پیامرسان ایتــا، اینجــــا را لمس کنیـد.
نظر شما