زنان قربانی اصلی خشونت خانگی

 رئیس اورژانس اجتماعی پیشوا معتقد است اولین و مهم‌ترین راهکار برای مبارزه با خشونت ها پیشگیری است و متخصصان این حوزه خدمات حرفه ای و به دور از قضاوت به زنان خشونت دیده ارائه کنند.

به گزارش روابط عمومی بهزیستی استان تهران به نقل از خبرگزاری مهر، آسیه ملک دار تصریح کرد: سازمان جهانی بهداشت در تعریف خشونت گفته است که تهدید یا تمایل یا اقدام به استفاده‌ی عمدی از نیروی فیزیکی یا قدرت علیه خود یا دیگری، گروه یا جامعه که موجب بروز آسیب جسمانی، مرگ، آسیب روانی، ضعف رشد و یا انواع محرومیت‌ها شود.

به نوعی خشونت یک نوع پرخاشگری وسیله‌ای است به این معنی که فرد از پرخاشگری برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‌کند و خشونت خانگی، خشونتی است که بین افراد یک خانواده و یا بین زن و مرد که در اصطلاح شرکای زندگی هستند اتفاق می‌افتد که اغلب اوقات اما نه همیشه در درون خانه رخ می‌دهد.

اما به مناسبت مبارزه با خشونت علیه زنان با آسیه ملک دار روان شناس بالینی و رئیس اورژانس اجتماعی پیشوا به گفتگو نشستیم، که حاصل آن در ادامه می‌آید.

* به نظر شما اشکال مختلف خشونت علیه زنان چگونه تشریح می‌شود؟
خشونت خانگی علیه زنان به شکل‌های مختلفی است، گاهی این خشونت به شکل جسمی است مانند ضرب و شتم، حمله فیزیکی، کتک زدن، سوزاندن یا هر نوع صدمه‌ای که به بدن وارد می‌شود و یا حتی جلوگیری کردن از اینکه زن بتواند از خدمات بهداشتی و درمانی استفاده کند به نوعی خشونت جسمانی است.

نوع دیگری از خشونت، خشونت روانی و کلامی می‌باشد، که در این نوع، فردی که مرتکب رفتار خشونت آمیز می‌شود سعی می‌کند روابط زن را با اطرافیان ضعیف کند مثلاً مانع از تماس تلفنی زن با اقوام خانواده و دوستان می‌شود، البته این نوع خشونت گستره‌ی بیشتری دارد و سرزنش کردن، تحقیر، قهر و صحبت نکردن، تهدیدهای مداوم، تمسخر کردن و زیر سوال بردن تمام توانایی‌های یک زن نوعی خشونت روانی محسوب می‌شود.

گاهی برای تحقیر کردن زن به او احساس گناه می‌دهد به این معنی که اگر همسر و مادر بهتری بود، مرد هیچ گاه به خشونت دست نمی‌زند، بنابراین همه این رفتارها نمونه‌ای از خشونت روانی و کلامی علیه زنان محسوب می‌شود.

خشونت جنسی از دیگر انواع خشونت علیه زنان است، تجاوز و آزارهای جنسی، تماس فیزیکی و لمس کردن بدون تمایل و رغبت و یا با خشونت و روش‌های غیر طبیعی از نمونه‌های خشونت جنسی محسوب می‌شوند.

* مکانیسم کلی خشونت در زنان چگونه می‌باشد؟
با توجه به اینکه اغلب زنان قربانیان اصلی خشونت‌های خانگی هستند، اصطلاح سندروم زن کتک خورده «بی. وی. اس» توسط شخصی به نام دکتر «لنورواکر» پیشنهاد شد، این واژه برای وضعیت زنان کتک خورده و یا زنانی است که حداقل ۲ دوره خشونت را تجربه کرده‌اند و البته «واکر» ۴ ویژگی اصلی این سندروم را این می‌داند که در آن زن مدام خود را سرزنش می‌کند و قادر نیست که عوامل دیگری را در این مورد دخیل بداند و از زندگی خودش و فرزندانش ترس دارد و فرد آزاردهنده را دانای مطلق می‌پندارد و البته ضروری است که بدانیم این سندرم با اختلال فشار پس از سانحه یعنی «پی. تی. اس. دی» همراه می‌شود، به این صورت که زنان به دلیل خشونت‌هایی که تجربه می‌کنند در معرض آسیب شدید هستند و ممکن است واکنش آنها به دلیل تجربیات دردناک گذشته باشد و به همین دلیل حتی زمانی که در معرض خطر نیستند هم بر این باور و اعتقادند که خطری آنها را تهدید می‌کند.

* علل مختلف خشونت چگونه توصیف می‌شود؟
در مورد خشونت خانگی ما باید به دنبال علت‌ها باشیم و نه یک عامل به تنهایی، چرا که عوامل متعدد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و روانی می‌توانند منجر به خشونت علیه زنان شوند، مثلاً بعضی از تحقیقات به وجود تمایلات تهاجمی بیولوژیک در مردانی که دست به خشونت می‌زنند را نشان می‌دهد اما وقتی خشونت را تنها از دیدگاه بیولوژیک ارزیابی کنیم خواه ناخواه رویکرد غیر قابل کنترل بودن این مسئله به ذهن ما می‌رسد، یعنی خشونت خانگی به دلیل تفاوت‌های بیولوژیکی با دیگران اتفاق می‌افتد و تحت کنترل فرد نیست و البته در این راستا دیدگاه متضادی وجود دارد که می‌گوید مردانی که دست به خشونت می‌زنند، این خشونت را بیشتر متوجه همسر خود می‌کنند یعنی کسانی را مورد آزار قرار می‌دهند که توانایی کمتری برای مقابله به مثل و آسیب زدن برخوردارند در صورتی که اگر این مسئله یعنی خشونت غیر قابل کنترل بود در شرایط دیگر و در مواجهه با افراد دیگر نیز خود را نشان می‌داد.

مردان بسیاری هستند که در شرایط عصبانیت و خشونت هیچ گاه همسر خود را مورد آسیب قرار نداده‌اند دیدگاه روان شناختی خشونت را یک رفتار آموخته شده می‌داند فردی که دوران کودکی سرشار از خشونت را تجربه کرده است در بزرگسالی نیز به فردی خشن و یا قربانی تبدیل می‌شود اگر چه این رویکرد نیز به تنهایی توجیه برای همسر آزاری نیست.

*آیا خشونت فقط از سوی مردان در مقابل زنان اعمال می‌شود یا از سوی زنان نیز این موضوع وجود دارد؟
زنان هم ممکن است آغاز گر خشونت باشند و یا در مقابل همسرشان مقابله به مثل کنند اما مطالعات بسیاری نشان داده است که خشونت مردان نسبت به زنان عواقب منفی بیشتری دارد و حداقل ۶ برابر منجر به صدمه‌ی جسمانی می‌شود. و ممکن است مشکلات بیشتری مثل افسردگی و یا بیماری‌های روان تنی ایجاد کند، شاید یکی از مهم‌ترین تفاوتی که در این میان بین زن و مورد وجود دارد، دلیل استفاده از خشونت است، به این معنی که مردان خشونت را وسیله‌ای برای کنترل همسر خود می‌دانند و زنان از خشونت به عنوان وسیله‌ای برای ابراز درماندگی، و دفاع از خود یا هر دو استفاده می‌کنند و در رویکرد اجتماعی عواملی همچون پذیرش اجتماعی خشونت به عنوان شیوه‌ای برای حل کردن تعارض، باور غلط که مردانگی را مساوی با تسلط و خشونت می‌داند و یا عرف اجتماعی غالب در جهت تسلط مردان بر زنان را از عوامل خشونت خانگی می‌دانند.

* از دیدگاه شما چه روندی برای اعمال خشونت وجود دارد؟
اگر چه هیچ توجیهی برای خشونت پذیرفته نیست اما متأسفانه خشونت رخ می‌دهد و انسان‌ها معمولاً دلایل و توجیهاتی به آن دست می‌زنند، بنابراین شاید لازم باشد که چرخه‌ی خشونت را بدانیم این چرخه شامل ۳ مرحله است، در وهله اول فرد آزارگر صد خود را برای خشونت نشان می‌دهد به این صورت که فرد قربانی را تحقیر می‌کند او را هل می‌دهد و یا به او توهین می‌کند و معمولاً فرد قربانی سعی می‌کند که آزارگر را آرام و راضی کند. این کار و اعمال خشونت را کمی به تعویق می‌اندازد.

در مرحله دوم آزار گر به خشونت دست میزند و در مرحله سوم که در اصطلاح به آن مرحله جبران می‌گوئیم فرد آزار گر با ابراز احساس گناه و پشیمانی از فرد قربانی عذرخواهی می‌کند و تعهد می‌دهد که این رفتار را تکرار نکند و گاهی با توجیهات مثل اینکه «اگر این کار را می‌کردی» یا «این حرف را نمی‌زدی» من عصبانی نمی‌شدم سعی بر این دارد که دلیل خشونت را متوجه قربانی کند و قربانی شدن مجدد مشکلی است که اغلب قربانیان خشونت با آن مواجه اند یعنی این چرخه مدام تکرار می‌شود.

* عوارض خشونت خانگی علیه زنان چیست؟
صرف نظر از دلایل خشونت خانگی، عوارضی که خشونت علیه زنان دارد بسیار مهم است، افسردگی یکی از مهم‌ترین این عوارض هاست، اختلال استرس پس از سانحه در زنان خشونت دیده زیاد است و قربانیان خشونت معمولاً اعتماد کردن به دیگران را از دست می‌دهند و همیشه خودشان را مجبور به راضی کردن دیگران می‌دانند.

به طور کلی پیامدهای خشونت در زنان قربانی شامل علائم افسردگی، علائم اضطرابی، گرایش به مصرف مواد یا رفتارهایی پر خطر همانند اقدام به خودکشی و غیره است، متأسفانه گاهی خشونت خانگی می‌تواند منجر به روسپیگری شود مثلاً دختران جوانی که برای فرار از محیط پر از تنش خانه به خیابان کشیده می‌شوند و به ناچار تن فروشی می‌کنند،

* خشونت خانگی چه اثراتی بر فرزندان و کودکان تحمیل می‌کند؟
عوارض دیگر خشونت خانگی متوجه فرزندان است که معمولاً کودک آزاری در خانواده‌هایی که همسر آزاری در آنها گزارش می‌شود اتفاق می‌افتد و مطالعات نشان داده بسیاری از کودکانی که شاهد اعمال خشونت آمیز پدر بر مادر خود بوده‌اند و زمانی که سعی کرده‌اند از او دفاع کنند خودشان متوجه خشونت شدند و مورد ضرب و شتم را گرفته‌اند.

کودکی که در خانواده‌ای رشد می‌کند که مدام شاهد چنین صحنه‌هایی است مسلماً واکنش‌هایی همانند شب ادراری، ترس، بی خوابی خواهد داشت و از طرفی کودکانی که شاهد خشونت خانگی هستند، خودشان در معرض رفتارهای آزار دهنده از طرف مرتکب خشونت قرار دارند و ۲۰ تا ۴۰ درصد نوجوانانی که رفتارهای خشن تکرار شونده دارند در خانواده‌ای رشد می‌کنند که مادرشان کتک می خورده، بنابراین از تأثیرات مخرب کوتاه مدت خشونت خانگی در کودکان که شامل تقلید از رفتارهای خشن، احساس ترس، اضطراب، شب ادراری و افسردگی و اثرات بلند مدت آنکه بچه‌های قبل از سن مدرسه خصوصاً پسرها در خطر مشکلات رفتاری هستند و یا ممکن است در دوره‌های بعد افکار خودکشی داشته باشند نباید غافل بود.

* راهکار شما به عنوان رئیس اورژانس اجتماعی پیشوا و یک روانشناس بالینی چیست؟
مسلماً اولین و مهم‌ترین راهکار پیشگیری است به این معنی که خشونت اتفاق نیافتد و این مهم در گرو آموزش و پرورش و یادگیری اصولی و صحیحی است که می‌بایست از دوران کودکی شروع کنیم.

آموزش مهارت‌های زندگی که هم رویکرد ارتقایی است و هم پیشگیرانه در این مهارت‌ها تنظیم هیجانی، مدیریت خشم، مدیریت اضطراب، جرأت مندی، حل مساله، روابط بین فردی و ارتباط سالم آموزش داده می‌شود که این آموزش‌ها ما را به سمت سلامت روان هدایت می‌کنند.

* برای فرد قربانی که خشونت خانگی را تجربه کرده است چه می‌توان کرد؟
اول اینکه متخصصی که در این حوزه کار می‌کند می‌بایست بتواند خدمات حرفه‌ای و البته به دور از قضاوت به زنان خشونت دیده ارائه کند و می‌بایست نسبت به این مسئله و انواع خشونت اشراف داشته باشد و صرف اینکه علائم ضرب و شتم را در قربانی ندید به این معنی نیست که فرد مورد خشونت قرار نگرفته و مسئله مهم‌تر اینکه با دانش و مهارتی که دارد بداند که قربانی را به چه کسی و کجا ارجاع دهد تا خدمات مناسب دریافت کند.

کد خبر 47219

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 7 =

خدمات الکترونیک پرکاربرد