در رسانه | جای دخترک در میان گرگ‌ها امن نبود

کم نشنیدیم داستان دخترانی که قربانی عواطف، خشم و احساسات یا طمع، بی توجهی و کمبودهای خانوادگی خود می‌شوند.

به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از مشهد، جثه ریزی دارد، چهره معصومش حاکی از آن است که تا به حال خباثتی از خود نشان نداده؛ هر چند زودتر از همسنانش بزرگ شده، اما او فقط ۱۳ سال دارد.

از او می‌خواهم گفت و گو را شروع کند؛ طلا دختری که تازه خانه را به مقصد بی انتهای فرار ترک کرده‌است با کمی استرس نگاهی به پدر غم‌دیده خود می‌اندازد و لب می‌گشاید؛ او می‌گوید: نمی‌دانستم چه خطراتی انتظارم را می‌کشد، سیاوش پسری بود که چند ماه پیش با آن در فضای مجازی ارتباط برقرار کرده بودم. او بر خلاف پدر و مادرم که فقط شب‌ها آن‌ها را می‌دیدم و مدام بیرون از خانه بودند، تمام وقتش را صرف بودن در کنار من می‌کرد.

او با یادآوری خاطراتش لبخند سردی به لب می‌آورد و می‌افزاید: سیاوش ۲۰ سال داشت و مدام مرا تشویق به کارهای هیجان‌انگیز می‌کرد. با انجام این کارها توجه خانواده‌ام بیش از پیش به من جلب می‌شد؛ از خودزنی و خودکشی گرفته تا فرار...

دخترک مهجور ادامه می‌دهد: اما تنها چیزی که باعث این شد که از خانه و خانواده‌ام فرار کنم، تشویق‌های سیاوش نبود؛ رفتار ناصحیح و به دور از عرف مادرم و وقت نداشتن پدرم برای ما باعث می‌شد تا فکر کنم خانه‌ای که من در آن زندگی می‌کنم بیشتر شبیه به مکانی اجاره‌ای است تا کانونی برای گرم ماندن خانواده.

طلا در خصوص رفتار مادرش بیان می‌کند: پدرم در یک بازه زمانی به دلیل داشتن اعتیاد در کمپ بستری شد؛ در همان زمان بود که متوجه ارتباطات آلوده مادرم با دوستان و اقوامش شدم، اما به دلیل ترس شدیدم از تهدیدهای او هیچ وقت لب نگوشدم. او در طول روز یا به مهمانی و خوشگذرانی با دوستانش می‌پرداخت و یا به بهانه رفتن به سرکار از خانه خارج می‌شد. من و برادر کوچکترم مدام در خانه تنها بودیم، پس از بازگشت و بهبودی پدرم فکر می‌کردم مادرم این رفت و آمدها و ارتباطات مشکوکش را کنار بگذارد، اما این رویه برای او ادامه پیدا کرد.

او تصریح می‌کند: من و خانواده‌ام قربانی اشتباهات او شدیم. گاهی دلم می‌خواست به جای رفت و آمد با آدم‌های غریبه‌ای که مادرم آن‌ها را دوست خطاب می‌کرد با فامیل پدری‌ام رفت و آمد کنم، اما بد دل بودن و خاله زنک‌بازی‌های مادرم باعث می‌شد نتوانم با آن‌ها ارتباطی داشته باشم.

این دختر بخت برگشته تأکید می‌کند: با گذشت زمان بی‌توجهی خانواده نسبت به من، حس تنفر از مادرم و همچنین تشویق‌ها و توجه زیاد سیاوش باعث شد تا از محیط خانه فرار کنم.

طلا اظهار می‌کند: یک روز که طبق روال همیشگی مادرم بیرون از خانه بود به بهانه بستنی خریدن برادرم را به مادربزرگم سپردم و بدون هیچ پولی از خانه خارج شدم؛ قرار بود به پارک بروم و سیاوش همان شب به دنبالم بیاید. من به پارک رفتم، اما خبری از سیاوش نبود.

او می‌افزاید: شب اول را در میان چمن‌های پارک سپری کردم از همان سر شب چندین پسر با نیت شوم به سراغم آمدند و هر کدام با وعده‌ای سعی می‌کردند مرا اغفال کنند. به هر سختی‌ای بود آن شب را سپری کردم، روز دوم تا شب در پارک می‌چرخیدم تا شاید از سیاوش خبری شود، اما باز هم نیامد.

این دختر ادامه می‌دهد: شب دوم بود که خانمی در پارک به سراغم آمد و با اصرار مرا به خانه‌اش برد. بعد از مدتی ماندن در خانه آن زن با اکراه به مادرم زنگ زد تا به دنبالم بیاید و او پس از اینکه مرا تحویل گرفت بلافاصله به کلانتری برد؛ حرف‌های زشت و زننده‌ای که در کلانتری به من می‌زد خشم و نفرتم را چندین برابر می‌کرد.

طلا پس از پاک کردن چهره رنجورش از قطرات داغ اشک بیان می‌کند: قرار است به زودی پدر و مادرم بنا به درخواست مادرم برای همیشه از هم جدا شوند، من نیز تصمیم دارم به مراکز بهزیستی بروم و تحت نظر اورژانس اجتماعی برای شروع زندگی دوباره سلامت روانی خود را باز گردانم؛ مطمئنم این تصمیم به نفع خانواده و اطرافیانم است.

او در خصوص تجربه‌اش تصریح می‌کند: فرار نه تنها راهی برای حل مشکلات نیست بلکه انسان با فرار مشکلات بدتری را تجربه می‌کند.

شاید این همه آن چیزی که به طلا در طول مدت دور بودن از خانه گذشته نبوده‌است و او با سن ۱۳ سال دردها و زخم‌های بیشتری را در کمتر از یک هفته متحمل شده که آنقدر زیاد بودند و دهشتناک که توان گفتن آن از این کودک خارج است.

جای دخترک در میان گرگ‌ها امن نبود

به طمع آزادی اسیر شدم!

حالا جوان دیگری رو به رویم نشسته‌است که می‌خواهد درباره آرزوهای بر باد رفته و آبروی ریخته شده‌اش برایم صحبت کند؛ او ۱۸ سال بیشتر ندارد، اما سودای جوانی را از سر گذرانده و حالا همچون زنانی رنج‌کشیده، مغموم و خسته‌است.

هدیه دختری که به امید آزادی و استقلال، چمدان بختش را بسته و راهی سفر اسارت به دست گرگان پلید جامعه شده‌است؛ برایم از خاطرات تلخش می‌گوید: من از همان بچگی در خانواده مذهبی بزرگ شدم، پدر و مادرم برخلاف تصورات اطرافیان به شدت حساس، شکاک و سخت‌گیر بودند.

او می‌افزاید: سخت‌گیری آن‌ها آنقدر شدید بود که من در طول زندگی‌ام اجازه داشتن دوست را نداشتم؛ اگر به‌طور پنهانی با کسی دوست می‌شدم بلافاصله پدرم پس از فهمیدن این امر مرا توبیخ می‌کرد. من همیشه تصور می‌کردم که برده پدر و مادرم هستم نه فرزندشان.

این دختر جوان ادامه می‌دهد: این رویه ادامه پیدا کرد تا اینکه مدارس به علت کرونا به سبک مجازی تغییر کرد؛ پدرم بنا به اجبار برایم تلفن همراهی تهیه کرد، پس از گذشت ۶ ماه از طریق یکی از همکلاسی‌هایم با گروه‌های تلگرامی آشنا شدم همان موقع بود که رضا یکی از اعضای گروه با اهداف شومش به سراغم آمد.

هدیه بیان می‌کند: پس از اینکه رضا متوجه خشم من نسبت به خانواده‌ام شد مرا با دختری آشنا کرد تا با یکدیگر نقشه فرار از منزل را بکشیم. مونا دختر هم‌دست رضا برای توجیه فرار و قصدش از این عمل می‌گفت در خانواده‌اش جایی برای پیشرفت ندارد و باید همیشه در نکبت آن‌ها بماند...

او تصریح می‌کند: ما پس از کشیدن نقشه فرار و با گذشت یک ماه با جمع کردن وسایل و برداشتن طلاها فرار کردیم؛ من شب اول به حرم امام رضا رفتم و تا اذان صبح آنجا بودم تا اینکه خانم زائری پس از شنیدن ماجرا مرا به سوئیت خودشان برد و از من قول گرفت تا فردا به خانه‌مان باز گردم. تقریبا ساعت ۹ بود که با مونا در نزدیکی حرم ملاقات کردم، ساعت ۱۱ رضا به بهانه فروختن طلاهای ما به سراغمان آمد و همان‌جا بود که متوجه شدم تصمیم دارد مرا به باند فساد زنی بفروشد.

این دختر تأکید می‌کند: او پس از اینکه طلاهای ما را گرفت وقتی مقاومت ما را دید، در پارکی نزدیک بازار فردوسی رهایمان کرد و ما به اجبار تا شب در کنار مواد فروشان آن پارک ماندیم تا شاید مونا جایی برایمان پیدا کند. مونا در تمام طول روز در پارک بنگ می‌کشید و این در حالی بود که من ا به حال حتی سیگار هم نکشیده‌بودم.

جای دخترک در میان گرگ‌ها امن نبود

هدیه اظهار می‌کند: شب بود که پسری در پارک به دنبال ما آمد و خود را دوست مونا معرفی کرد، با اعتماد کردن به مونا با آن پسر رفتیم او ما را به منطقه پائین شهر و به یک خانه مخروبه برد. او دو شب اول ما را زندانی کرد و تمام وسایلمان را از ما گرفت.

او می‌افزاید: شب سوم علی پسری که به او پناه برده بودیم و زندانی‌مان کرده‌بود، با پولی که به همراه داشتیم قرص روانگردان خرید و علاوه بر مصرف خودش، به زور به خوردمان داد. من پس از خوردن قرص آن را تف کردم، اما مونا قرص را خورد و هر دو آن‌ها از هوش رفتند.

دختر جوان با تکان دادن سرش ادامه می‌دهد: من که حسابی ترسیده بودم گوشی علی را برداشتم و با دوست او تماس گرفتم، پس از دقایقی دوست او به دنبالمان آمد و ما را به خانه یک مواد فروش برد؛ من مونا را با هر سختی که بود به خانه بردم، اما از ورود به خانه که نه دخمه مواد فروش، با دیدن بساطشان فهمیدم آن‌ها مصرف‌کننده نیز هستند و تا صبح در اتاق کوچک بدون پنجره و دریچه در کنار ما مصرف کردند.

هدیه که حالا صورتش از اشک خیس شده بیان می‌کند: من تمام مدت با ترس چاقوی ضامن‌داری که از علی دزدیده بودم را پنهانی در دست گرفته بودم تا با کوچکترین حرکت آن‌ها کارشان را بسازم. بعد از گذشت آن شب دهشتناک تصمیم گرفتم از چنگ آن پسر فرار کنم، اما مونا با من همراهی نکرد.

جای دخترک در میان گرگ‌ها امن نبود

او تصریح می‌کند: همان شب بدون داشتن پول از دست علی فرار و شب را در خرابه‌ای سپری کردم؛ صبح روز بعد خودم را به نزدیک‌ترین کلانتری آن محله معرفی کردم و پس از گذشت چند ساعت خانواده‌ام به دنبالم آمدند.

دختر جوان تأکید می‌کند: من به طمع آزادی از خانه فرار کردم، اما نمی‌دانستم که اسارتی به این وحشتناکی انتطارم را می‌کشد؛ باز هم خدا را شکر می‌کنم چرا که متوجه شدم همان شب که من فرار کردم آن‌ها به مونا تجاوز کرده و او را در خرابه‌ای رها کردند.

هدیه اظهار می‌کند:‌ ای کاش هیچ وقت فرار نمی‌کردم هر چند اکنون با کمک کارشناسان اورژانس اجتماعی و مراکز مشاوره بهزیستی سلامت روانی و اجتماعی خود را بازگردانده‌ام.

درست هدیه توانسته از پس این ماجراها سالم بیرون بیاید، اما او در آن مدت کوتاه با دزدها، باندهای فساد، مواد فروش‌ها، معتادان و خلاف‌کارهای زیادی ملاقات کرده و کتک‌های فراوانی را از سمت آن‌ها متحمل شده؛ یادمان نرود که شاید سرنوشت هدیه در هر یک از این ملاقات‌ها تغییر می‌کرد و نمی‌توانست به زندگی برگردد.

جای دخترک در میان گرگ‌ها امن نبود

چرا فرار کردی دخترم؟

فرزاد طباطبایی روانشناس بالینی درباره علت فرار دختران می‌گوید: معضل خانه گریزی دختران یک آسیب اجتماعی است که به دلایل مختلف فردی، خانوادگی و اجتماعی می‌تواند رخ دهد.

او افزود: در حالت کلی ۹ علت عمده برای فرار دختران وجود دارد که می‌توان به دوران نوجوانی و بلوغ، ابتلا به اختلالات شخصیت، اضطراب و افسردگی، وجود اختلافات زناشویی و سردی در روابط خانوادگی، تعصبات و سخت گیری‌های زیاد والدین، مرگ والدین و بد سرپرستی ناپدری یا نامادری، اعتیاد و بد سرپرستی والدین، افزایش ناهنجاری‌های اجتماعی و فقر اقتصادی اشاره کرد.

این روانشناس ادامه می‌دهد: محدوده سنی ۱۸-۱۲ سالگی، آسیب پذیرترین دوره برای دختران است که احتمال آسیب اجتماعی خانه گریزی را افزایش می‌دهد. این موضوع نشان دهنده تاثیر بلوغ و تغییرات عاطفی دختران در دوران بلوغ است که مختص دوره نوجوانی می‌باشد. از جمله زودرنجی‌ها و حساسیت‌ها، درون گرایی و انزوا طلبی، جلب توجه در این دوره شدت بیشتری دارد.

طباطبایی بیان می‌کند: از دیگر دلایلی که باعث می‌شود دختران از خانه فراری شوند، می‌توان به وجود اختلالات شخصیت در آن‌ها اشاره کرد. دختران مبتلا به اختلالات شخصیت به خصوص اختلالات شخصیت دسته B که با نشانه‌هایی مانند عصبانیت و پرخاشگری، رفتارهای پر خطر و نابهنجار، مصرف مواد و خودزنی بیشتر در معرض خانه گریزی قرار داشته می‌گیرند.

او تصریح می‌کند: هر فردی تحت شرایطی در زندگی ممکن است دوره‌هایی از اضطراب و افسردگی را تجربه کند، اما گاهی این اضطراب و تنش حالتی بیمارگون به خود می‌گیرد. وقتی فرد دچار اضطراب و افسردگی می‌شود در موقعیت‌های بحرانی دچار سردرگمی شده و نمی‌تواند تصمیم منطقی بگیرد که این عامل نقش مهمی در فرار دختران دارد.

این روانشناس تأکید می‌کند: نداشتن امنیت روانی و عاطفی دختران در محیط خانواده از عوامل اصلی فرار از خانه است. اختلافات و تعارضات والدین در صورتی که به طور منطقی حل نشود و فرزندان هم درگیر این تنش‌ها شوند، شرایط نامساعدی در محیط خانه ایجاد می‌کند که زمینه ساز فرار دختران خواهد شد.

جای دخترک در میان گرگ‌ها امن نبود

طباطبایی اظهار می‌کند: برقراری روابط سالم و دوستانه با فرزندان بسیار اهمیت دارد تا آن‌ها بتوانند مشکلات خود را به راحتی در میان بگذارند. هر چه فاصله و شکاف میان خانواده و دختر بیشتر می‌شود امکان گرایش او به دوستان و رفتارهای پرخطر نیز افزایش می‌یابد. خانواده‌ها باید توجه داشته باشند که تبعیض جنسیتی زیاد بین دختر و پسر در خانواده یا سخت گیری‌های بیش از اندازه می‌تواند دختران را به سمت نافرمانی و فرار از این شرایط سوق دهد.

او می‌افزاید: گاهی اوقات بد سرپرستی می‌تواند عامل فرار دختران باشد که این عامل به خصوص در خانواده‌هایی که یکی از والدین یا هر دو فوت شده اند، بارزتر است. گاهی ناپدری یا نامادری ممکن است چنان شرایط دشواری را برای دختران ایجاد کنند که موجبات فرار آن‌ها را رقم بزند.

این روانشناس ادامه می‌دهد: اعتیاد والدین باعث می‌شود کودکان در معرض انواع سوء استفاده‌های جسمی، عاطفی و جنسی قرار داشته باشند. شرایط نامساعدی که در این جو خانوادگی ممکن است وجود داشته باشد، در خانه گریزی دختران موثر است.

طباطبایی بیان می‌کند: دسترسی آسان به شبکه‌های اجتماعی بدون آموزش‌های کافی در زمینه نحوه استفاده درست از این شبکه‌ها ممکن است موجبات ناهنجاری‌های اجتماعی از جمله فرار دختران از خانه را فراهم کند. این معضل به خصوص برای نوجوانان که در صدد هویت یابی هستند، می‌تواند اثرات مخربی به همراه داشته باشد. تاثیرپذیری از دوستان عامل دیگری است که باعث شده نوجوانان، شخصیت خود را بر اساس همین الگوهای غلط پایه ریزی کنند و به هنجارشکنی و ستیز با خانواده و فرار از خانه منتهی شود.

در نوجوانی پیر شدم

او تصریح می‌کند: زمانی که نیازهای اولیه مانند پوشاک، غذا و بهداشت در خانواده به دلیل فقر اقتصادی بر طرف نشود، تنش و درگیری بین اعضا بالا می‌رود که به نوبه خود باعث برهم خوردن تعادل نظام خانوادگی می‌شود. تهی دستی خانواده، کودک را به سمت کار کردن در سن پایین، فراهم شدن شرایط برای کارهای خلاف و فرار دختران از خانه می‌کشاند. همچنین در بسیاری از خانواده‌های فقیر دختر در خانواده نادیده گرفته می‌شود. همچنین به علت نبود موقعیت‌های رشدی مناسب به راحتی گول افراد تبهکار را می‌خورد.

این روانشناس تأکید می‌کند: ارتباط صمیمانه، توجه به مشکلات روحی و جدی گرفتن تهدیدها از مهمترین راه‌های پیشگیری از فرار دختران است.

اورژانس اجتماعی حلقه اتصال دختران آسیب دیده با جامعه

اورژانس اجتماعی از مجموعه‌های خدمت رسان با هدف کاهش و کنترل آسیب‌های اجتماعی است که تا کنون خدمات گسترده‌ای ارائه داده است؛ نسیم بوستانی کارشناس مسئول مداخله و اورژانس بهزیستی خراسان رضوی در این خصوص می‌گوید: هدف اصلی اورژانس اجتماعی کاهش آسیب‌های اجتماعی است. این مجموعه ۲۱ سال است که در سراسر کشور در حال خدمت رسانی و فعالیت و خط ۱۲۳ اورژانس اجتماعی چهارمین خط خدمت رسان پس از ۱۲۵، ۱۱۵ و ۱۱۰ است.

او می‌افزاید: اورژانس اجتماعی به گروه‌های هدف که شامل کودک آزاری، همسر آزاری، فرار از منزل، خودکشی، کودکان کار و خیابان، زنان و دختران آسیب دیده و در معرض آسیب و مواردی که در شرایط بحرانی از این قبیل هستند؛ خدمات ارائه می‌کند.

این کارشناس ادامه می‌دهد: اورژانس به سه صورت فعالیت می‌کند؛ خط تلفن ۱۲۳، مراکز مداخله در بحران‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی و همچنین خدمات سیار که این فعالیت‌ها مجموعه اورژانس اجتماعی را تشکیل می‌دهند. در این مجموعه تیمی از خدمات تخصصی برای کمک به گروه‌های هدف فعالیت می‌کنند.

جای دخترک در میان گرگ‌ها امن نبود

بوستانی بیان می‌کند: در اورژانس اجتماعی هیچ شاخصی برای ارائه خدمت وجود ندارد، به این صورت که هر فردی با هر ویژگی‌ای اگر از گروه‌های هدف باشد هنگامی که دچار آسیب و خطر شود اورژانس به او کمک خواهد کرد؛ او در هیچ نوبت و صف انتظاری قرار نمی‌گیرد. گاهی ممکن است بر اساس نوع آسیب و مقدار اهمیت و خطر تنها با فاصله یک روز و یا کمتر به فرد خدمت رسانی شود، اما در صف انتظار قرار نخواهد گرفت.

او در خصوص دختران فرار کرده از منزل و خدمات اورژانس اجتماعی به این گروه تصریح می‌کند: اورژانس اجتماعی با مداخله در آسیب و گاهی بازپروری به کسانی که از منزل فرار کرده‌اند و دچار آسیب شده‌اند کمک می‌کند، به این طریق که پس از گزارش فرار و پیدا شدن نوجوان اولین اقدامی که از سوی کارشناسان اورژانس اجتماعی صورت می‌گیرد بررسی شرایط منزل و میزان پذیرش خانواده نسبت به بازگشت نوجوان است.

این کارشناس تأکید می‌کند: برای ارائه هر چه بهتر این خدمات یک تیم تخصصی با بررسی شرایط خانواده و محیط منزل در صورت مهیا بودن شرایط برای بازگشت نوجوان او را به خانه خود باز می‌گردانند.

بوستانی اظهار می‌کند: پس از بازگشت نوجوان او و خانوادش از سمت اورژانس اجتماعی به مراکز مداخله در بحران ارجاع داده می‌شوند تا با دریافت خدمات سرپایی از جمله روانپزشکی و روانشناسی، تربیتی و آموزشی، حقوقی و مددکاری با بررسی علل فرار، درمان و حل مشکل راحت‌تر به کانون خانواده باز گردند.

جای دخترک در میان گرگ‌ها امن نبود

او می‌افزاید: اگر تیم اورژانس اجتماعی پس از بررسی اولیه متوجه شوند که بازگشت به منزل براب نوجوان و یا حتی خانواده باعث ایجاد دردسر و خطر شود، نوجوان از سوی مراکز خوابگاهی که فقط برای این گروه در نظر گرفته شده است، پذیرش می‌شوند؛ این مراکز برای ارائه خدمات به دختران تحت عنوان مراکز مداخله در بحران و برای پسران با عنوان مراکز کودکان و کار و یا مراکز شبه خانواده فعالیت می‌کنند.

این کارشناس ادامه می‌دهد: پس از پذیرش نوجوانان در این مراکز خدمات سرپایی کم کم ارائه می‌شود که معمولا دوره نگهداری این گروه ۲۰ تا ۲۱ روز و در صورت نیاز یک دوره اضافه‌تر ۴۰ روزه است. پس از ارائه خدمات و مهیا شدن شرایط منزل و آمادگی خانواده، با دستور قضایی نوجوان به محیط خانه خود با گردانده می‌شود.

ما مسئول حفظ سلامت فرزندانمان هستیم

یادمان باشد؛ جای فرزندانمان در بین گرگ‌ها امن نیست و این ما هستیم که مسئول حفظ سلامت جسمی و روحی آن‌ها هستیم. اگر دختر یا پسر ما به هر دلیلی خطایی کرد این ما هستیم که باید او را برای بازگشت به جامعه و زندگی سالم آماده کنیم و حتی خدمت اورژانس اجتماعی و بهزیستی نیز با کمک والدین و خانواده موثر واقع خواهد شد.

کد خبر 44021

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 8 =

خدمات الکترونیک پرکاربرد