مدیرکل بهزیستی که وارد سالن میشود، دختران به رسم ادب سلام میکنند، دورش حلقه میزنند. نوبتی شروع میکنند به صحبت کردن، یکی دم گوشی و مخفیانه حرفش را میزند و دیگری با هیجان دستانش را در هوا تکان میدهد و موضوعی را با وسواس و دقت برای مدیرکل تعریف میکند.
استقبال بچهها از پدر معنویشان به قدری است که مدیرکل تصمیم میگیرد با آنها به تماشای فیلم بنشیند. همگی کنار یکدیگر مینشینند و دوساعت تمام با هم فیلم میبینند، میگویند، میخندند و...
از قدیم گفتهاند که دخترها بابایی هستند. نوع رابطه و برخورد پدرها با دخترانشان فرق میکند. شاید نوعی خجالت و حجب و حیا به خرج دهی، شاید هیچوقت به زبان نیاوری که دوستشان داری، شاید هیچوقت مثل مادارن با آنها صمیمی نشوی اما چیزی که مشخص است این است که جنس نیاز، رفاقت، محبت و نزدیکی پدری و دختری با همهی روابط فرق میکند.
فیلم که تمام میشود، همگی برای ثبت یک روز دلنشین در کنار هم عکس یادگاری میاندازند.
نظر شما