نگهداری از سالمندان مهارت میخواهد، داریم؟

سالمندی دوره خاصی از زندگی است. فرد به دنیادیدگی و پختگی می رسد اما از آنجا که توان جسمی خود را از دست داده و برای ساده ترین کارهای معمولی خود نیاز به کمک دارد، برچسب «ناتوانی» به خود می زند. همین طعم این دوره را در کامش تلخ می کند.

قدیم، خانه های ما «بالانشین» و «شاه نشین» داشت. نه اینکه شاهان به خانه مردم رفت و آمد داشته باشند، نه! این بهترین نقاط «نشیمن» خانه ها مخصوص مهمان بود و بزرگترهای خانواده؛ امپراطور هر خانه بزرگتر آن خانه بود. حالا اما فرهنگ ما دستخوش تغییر شده و خانه ها چنان قوطی کبریتی شده اند که عمارتی باقی نمانده که شاه نشینی هم! خانواده ها مستقل زندگی می کنند و خبری از خانواده «گسترده» نیست. بعد از عمری تلاش، پدر و مادرهایی که حالا سالمند شده اند و پدربزرگ، مادربزرگ معمولاً تنها زندگی می کنند. همین جدا زندگی کردن عصاهای دست پیری و کاهش توان جسمی سبب می شود از پسِ بسیاری کارهای روزمره مانند گذشته برنیایند. کارهایی که روی هم تلنبار می شود و حس «ناتوانی» و «فرتوتی» را به سالمند منتقل می کند. به مرور با کهنسالی روبرو می شویم که «دلمرده» و «افسرده» شده و کم کم از پا و در بستر می افتد. چه کنیم تا بزگانمان سالمندی شاد و پرانرژی تجربه کنند؟

***قبول کنیم من حالا سالمندم

برای اینکه نکات کاربردی و مفید برای کمک به سالمندان ارائه کنیم از «ریحانه محمودی» «سالمندیار» که تجربه مراقبت از سالمندان دارد، راهنمایی گرفتیم. نکاتی که می خوانید چکیده تجربه های زیسته و فوت و فن های کارشناسی است. محمودی از قدم اول می گوید: «ما برای کسب توانایی و مهارت زندگی در هر دوره از عمر تلاش می کنیم حالا چه می شود که فکر می کنیم، گذر از سالمندی نیاز به مهارت ندارد؟ فرد هرقدر هم دنیادیده و سالمند باید تا آخرین لحظه عمر، خود را توانمند و شاد نگه دارد.»

نکته دوم و مهمی را هم تاکید و بازبینی می کند: «تا می گوییم توانمندی سالمندی فرد می گوید: ننه جان! باباجان! من از تک و پا افتادم. جانِ دویدن، شستن و رفتن ندارم. همین شده غمباد روی دلم...درک اینکه ما وقتی پیر می شویم نباید انتظار قوای جسمی دوره جوانی و میانسالی را از خود داشته باشیم، بزرگترین توانمندی است. ما با این درک به ذهنی آرام می رسیم. به خودمان فشار نمی آوریم. غمباد و غصه در دلمان نمی کاریم و از شرایط زندگی خودمان در این دوره هم لذت می بریم. پس، اولین توانایی و توانمندی یعنی درک کنم من سالمندم و شرایط زندگی ام مثل قبل نیست.»

***دو ترس سالمندان را جدی بگیریم

سالمندان دو کابوس بزرگ دارند؛ در بستر افتادن و محتاج این و آن شدن و دومی اینکه نکند احتیاجشان به بچه ها سبب شود آن ها را تنها یا در خانه سالمندان بگذارند. به همین دلیل معمولاً بیشتر به خود آسیب می زنند. این را تجربه محمودی می گوید: «از زمانی که پرستار سالمندان هستم موارد عجیبی می بینم. برای مثال مادری که سه بار شکستگی استخوان در 4 سال گذشته داشته است. فردی که یک عمر زندگی کرده و از 5 فرزند مراقبت. دوچرخه سوار و راننده حرفه ای بوده و حتی یک بندانگشت دست او هم نشکسته اما حالا در 74 سالگی سه شکستگی جدی استخوان داشته است. پای حرف هایش که نشستم متوجه شدم فرزندانش به خارج رفته اند و فقط یکی از آن ها اینجا مانده. ترس اینکه نکند برای دختر و دامادش دست و پاگیر شود او را به تکاپو واداشته است. برای همین به زحمت روی چهارپایه رفته، خواسته کف آشپزخانه را خودش بشوید و بار سنگین برداشته تا به انباری خانه ببرد و این شده که 3بار دچار شکستگی پا شده.»

این ترس با این مادر چه کرده بود؟ زودتر دچار چیزی شده بود که از آن واهمه داشت. این سالمندیار توصیه می کند: «اولین وظیفه برعهده فرزندان است همین که حس کردید پدر و مادرتان توان گذشته را ندارند با محبت کارهایشان را انجام دهید و بدون منت تا حس کنند تنها و محتاج نمی مانند. وظیفه دوم هم برعهده خود سالمند است. بزرگترها بهتر از من می دانند که ترس برادر مرگ است. واقعیت تنها ماندن به اندازه وحشت داشتن از آن ترسناک نیست. تجربه نشان داده با این ترس بی مورد بیشتر به سلامت جسم، روح و روان خود صدمه می زنند. بنابراین ترس بی مورد و فکر و خیال منفی ممنوع!»

***ورزش، اولادِ خلف سالمندان

در دوره سالمندی می توان اولادی خلف و سربراه داشت که بیشتر از آنچه به ذهنمان می رسد، به ما خدمت کند. ریحانه محمودی در حالیکه لبخند می زند، می گوید: «وقتی از بانویی سالمند و منزوی پرستاری می کردم، هر ترفندی بلد بودم بکار گرفتم اما جواب نداد. افسرده دل و افسرده حال بود. همسرش را از دست داده و دامنش به اولادی سبز نشده بود و فکر می کرد چون اولاد ندارد باید تنها و ملول زندگی کند و دور از جان! در تنهایی بمیرد. هرچه مثال می زدم که: بیا فلان تعداد پدر و مادر پیر نشانت بدهم که چند اولاد دارند اما گوشه خانه سالمندان هستند، قبول نمی کرد. اقوام خودش را مثال می زد که بچه هایشان مثل پروانه دور سرشان می گردند. تا اینکه یک روز گفتم می خواهی مادر شوی؟ سرخ و سفید شد. خنده کنان اخم کرد که: چه حرف ها! قباحت دارد دخترجان. خندیدم و گفتم: اسم بچه تو «ورزش» است و خیلی هم خَلَف. کاری می کند سر سال نشده، من را بفرستی پی کار دیگری و خودش از تو مراقبت می کند.» سالمندیار جوان می گوید: «خدا حرفم را در دلش نشاند. بعد از آن تمرینات ورزشی سبک و مناسب دوره سالمندی در خانه انجام دادیم. برای پیاده روی به پارک رفتیم. اراده خوبی داشت. با ورزشِ سبک اما دائمی روحیه و تغذیه اش بهتر شد. حالا شکرخدا به من احتیاجی ندارد و فقط با هم در تماس هستیم.» به نکته مهمی اشاره می کند: «درست است که در دوره سالمندی ماهیچه ها و قوای بدنی ضعیف می شود و به اصطلاح آب می رود ورزش کردن اما بدن را تقویت و این روند را کنترل و کند می کند. ورزش روحیه شادابی و قدرتمندی را در دل پیر، زنده می کند. هیچ وقت دیر نیست با کمترین و سبکترین ورزش ها شروع کنید.»

***خانه فرد سالمند را اینطور بچین!

وقتی فرزند کوچک در خانه داریم که تازه به راه رفتن می افتد و کنجکاوانه به همه جا سرک می کشد، چیدمان خانه را بنابه شرایط او تغییر می دهیم برای سالمندان هم باید همین گونه عمل کنیم. طبقات بالای کمد، کابینت ها یا قسمت هایی که برای دسترسی به آن ها باید حسابی خم و دولا شود به هیچ وجه به درد او نمی خورد. لوازم پرکاربرد مثل دارو، نخ و سوزن، کتاب، کارهای هنری و فنی که لازم یا سرگرم کننده هستند باید در نزدیک ترین قسمت خانه به فرد سالمند نگه داشته شود. بانو محمودی می گوید: «هیچ وسیله خانه سالمند را بدون اجازه او جابجا نکنید یا دور نیاندازید چون برایش ارزش دارد هرچند از نظر شما کهنه یا دست و پاگیر باشد. خلاق باشید اتفاقاً از آن لوازم تعریف کنید. از او بخواهید اجازه بدهد آن ها را به انباری یا قسمتی دیگر منتقل کنید تا جا برای وسایل دیگر باز شود از طرف آن وسیله هم سالم تر بماند.»

به نکته مهم دیگری هم اشاره می کند: «سرپا ایستادن و آشپزی کردن مناسب شرایط سالمندان نیست با این حال آشپزی کردن به خصوص برای بانوان کهنسال یعنی القای مسلّم حس زندگی. حال آن ها را خوب و شاداب می کند. به جای اینکه مدام غذای آماده برایشان بیاوریم و فریز کنیم یا با آشپزی کردنشان مخالفت، گاز رو میزی تهیه کنیم. گازی که روی زمین هم بتواند قرار بگیرد و سالمند راحت در حالیکه نشسته غذا بپزد. چای دم کند یا دمنوش مورد علاقه اش را بنوشد. طبقات دسترس کمد و کابینت را برای قرار دادن اقلام پرکاربردشان انتخاب کنید و خلاصه شرایط زندگی و استفاده از امکانات خانه را برایشان کم زحمت تر و مهیا.»

*** ما چقدر مهارت و آمادگی داریم؟

هیچ وقت برای شروع یک زندگی خوب و بهتر دیر نیست. سالمندیار جوان می گوید: «فردی که یک عمر با افسردگی و ناراحتی زندگی کرده اگر حتی چند ساعت قبل از مرگ خود تصمیم گرفته باشد که زندگی آرام و شاد را تجربه کند دیگر فردی نیست که افسرده از دنیا رفته است. بانو یا آقایی است که برای بهتر بودن و بهتر مردن تصمیم گرفته و شادی را هرچند دقایق یا ساعاتی کوتاه عمیقاً حس کرده است. من این مثال را برای سالمندانی که دل و دماغ زندگی کردن ندارند، می زنم شکرخدا موثر هم بوده است. یادمان باشد آن ها «انگیزه» و «امید» می خواهند خیلی بیشتر از ما. در عوض گنج های یک عمر زندگی و تجربه شان را مجانی در اختیار ما قرار می دهند. سالمند کسی را لازم دارد که کارهای سخت خانه اش را انجام دهد اما بیشتر از آن یک دَمخور و همدم یک گوش شنوا می خواهد. کسی که حرف هایش را عمیق گوش کند. حس مثبت خوبی به او منتقل کند. اگر دست سالمند رعشه دارد و موقع غذا خوردن آن را روی لباسش می ریزد، خجالتش ندهد و غر نزند. در عوض خلاقانه و با حوصله سالمندداری کند. این فهم مشترک و تکریم بزرگتر بهترین داروی آرامشبخشی است که در این سال ها برای سالمندان سراغ دارم.»

برای درک بهتر این توصیه یک خاطره را مرور می کند: «دختری برای مراقبت از مادر سالمندش از من دعوت به کار کرد. خانمی مجرد، بازنشسته و خانه دار بود که خودش می توانست این کار را انجام دهد اما چرا من را استخدام کرده بود؟ دو، سه ماه بعد از ماندن در آن خانه متوجه شدم زبانِ همدیگر را بلد نیستند و تفاهم رفتاری ندارند. مادر کمی عبوس و تند مزاج بود و مغرور و حاضر نمی شد دخترش به او غذا بدهد یا کارهایش را انجام دهد. دختر هم کم حوصله و ناصبور بود. بیشتر از اینکه از مادر مراقبت کنم دختر را آموزش دادم. شکرخدا حالا به خوبی و خوشی با هم زندگی می کنند. گاهی وقت ها همه چیز را نباید از سالمند انتظار داشت. مراقبِ فرد سالمند باید مهارت هایی را در خودش پرورش بدهد تا بتواند از کار و خدمت ارزشمندی که انجام می دهد، لذت ببرد.»

کد خبر 34408

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 12 =

خدمات الکترونیک پرکاربرد