خودشان را فرزندان امام رضا(ع) میدانند. با اطمینان کامل این را میگویند. معتقدند که نه تنها آنها بلکه همه مشهد این لقب را به بچههای فیاض بخش دادهاند. با خودم میاندیشم که حرفشان صحیح است. مگر نه این است که خداوند در قلبهای رنج کشیده حضور دارد. مگر نه این است که خداوند را میتوان در چهره انسانهای دردمند و دستهای این کودکان جستجو کرد. امشب در بلندترین شب سال، احساس میکنم که طلبیده شدهام برای حضور در اینجا، برای گذراندن این شب در میان فرزندان امام رضا(ع)؛ کسی چه میداند، شاید آقا نیز امروز در همین صندلیها در کنار میز یلدا سادهای که به کمک خود بچهها چیده شده، نشسته است و حرفهایشان را میشنود. امشب که هرکسی در کنار خانواده خودش است شاید امام رئوف نیز در میان فرزندانش حضور یافته و شب را با آنها سپری میکند.
تولیت آستان قدس رضوی به همراه رئیس سازمان بهزیستی کشور و مدیرکل بهزیستی خراسان رضوی بلندترین شب سال را در میان افراد دارای معلولیت مقیم آسایشگاه فیاضبخش سپری میکنند، کسانی که به گفته خودشان به جز امام رئوف و خادمین این مرکز پشتوانه، خانواده و همراهی ندارند. از غمهایشان، دلتنگیهایشان، خواستههایشان گفتند و مسئولین گوش شنوای حرفهای آنها شدند. آنان را در آغوش کشیدند، با آنها خندیدند و به گفتوگو نشستند و در نهایت یلدا را در کنار یکدیگر جشن گرفتند.
بازدید از کارگاه فنی آغازمیشود، هنرمندان دارای معلولیت مقیم مرکز فیاضبخش که با معلولیتهای مختلف در بخشهای گوناگون کار میکنند، محصولات و دستاوردهای خود را نشان میدهند و در خصوص نحوه ساختن آنها توضیحاتی ارائه میدهند. تولیت آستان قدس رضوی و هیات همراه از کارگاه تابلوسازی، چرم دوزی، معرقکاری، خیاطی، تولید کیف و کفش و... بازدید میکنند. توانخواهان توضیح میدهند و همه بازدید کنندگان از تماشای تابلوهای چوبی، کیفهای چرم، لباسهای دوخته شده و این همه هنر که توسط افراد دارای معلولیت خلق میشود، حیرت زده میشوند.
در ادامه از بخشهای مختلف دندانپزشکی، کتابخانه و.... این مجموعه بازدید میشود و مدیرکل بهزیستی خراسان رضوی در خصوص نحوه و چگونگی ارائه خدمات به توانخواهان، شناسایی استعدادهای آنها، روند و نحوه توانمندسازی، حرفه آموزی و... توضیحات لازم را ارائه میکند.
به کارگاه معرقکاری میرسیم. سرپرست کارگاه که دارای معلولیت جسمی حرکتی است جلوی درب میآید و خوشآمد میگوید. از خاطرات و زندگی شخصیاش تعریف میکند، اینکه 15 سال پیش بر اثر سانحهی تصادف دچار معلولیت جسمی حرکتی شدید شده و از همان زمان در آسایشگاه است. همینجا در آسایشگاه هنر معرقکاری را یاد گرفته و الان اوستا کاری شده است. کلاسهای آموزشی میگذارد و آثارش در فروشگاههای معروف به فروش میرسد. میگوید که از فروش این محصولات توانسته به درآمدزایی برسد و چندسال پیش با خانمی که ایشان نیز دارای معلولیت جسمی است ازدواج کرده و مستقل شده است؛ از مرکز رفته و فقط روزها به این کارگاه میآید و شغلش را ادامه میدهد. در حالحاضر در منزل شخصی خودش با همسرش و یک فرزندش زندگی میکند و بسیار خوشحال است که فرزندش کاملا سالم است.
در ادامه این دیدار، تولیت آستان قدس رضوی و رئیس بهزیستی کشور در میان کودکان این مرکز حضور مییابند، علی، مریم، باربد دور یک میز نشستهاند و در حال درست کردن پازل هستند. تا همه از در وارد میشوند، با صدای بلند سلام میکنند و دستشان را دراز میکنند. لبخند بر لبانشان مینشیند، هدایای متبرک را از حجت الاسلام مروی دریافت میکنند و دیگر روی پاهایشان بند نیستند. کادو شب یلدایشان را با واسطه از امام رئوف گرفتهاند. امشب، شب آنها میشود و تمام خواستهشان در دنیای کودکانهشان محقق میشود.
گروه سرود معلولین فیاض بخش در کتابخانه جمع شدهاند. یکصدا با هم آهنگی را اجرا میکنند که برای ما مشهدیها آشناست. وقتی به قسمت (اونقدر رضا رضا میگم تا دردمو دوا کنی) سرود که میرسد، فضای این دیدار تغییر میکند. متاثر شدن را در چهره تک تک افراد حاضر میتوان دید. برخی با گوشه دست اشکهایشان را پاک میکنند و برخی دیگر در سکوتی عمیق در خود فرو میروند. تا چند ثانیه بعد از اجرای سرود امام رضا(ع) توسط معلولین نشسته بر ویلچر، هیچکس سخنی نمیگوید. با خود فکر میکنم که این عمیق ترین استغاثه به درگاه امام مهربانیهاست و شاید خودش در گوشهای از این مجلس در ابتدا زبان به تحسین این جوانان گشوده و باید محرم اسرار بود تا در این سکوت، صدای ایشان را شنید.
در ادامه این بلندترین شب سال به میان افراد میانسال میرویم. ساعتی نیز در کنار آنها سپری میشود، گفتوگو ها شکل میگیرد. لبخند بر چهرهها نقش میبندد. خواستهها و نیازهایشان را مستقیما با مسئولین در میان میگذارند.
در انتها، مراسم جشن شب یلدا در میان دختران و پسران دانشآموز و دانشجو برگزار میشود. تارخ پسر 20 ساله که دارای معلولیت جسمی شدید است و از ابتدای تولد در مرکز شهید فیاض بخش بزرگ شده و الان دانشجو شده است، به نیابت از همه خوشآمد میگوید و چند کلامی صحبت میکند. او میگوید: ما فرزندان امام رضائیم. این را من نمیگویم تمامی مشهد معتقدند و این لقب را به بچههای فیاض بخش اطلاق کردهاند. ما با محدودیتهای خودمان آشنائیم ولی ای کاش با بیتوجهی به افراد دارای معلولیت در محیط عمومی بر محدودیتهای ما افزوده نمیشد. من پارسال دانشگاه دولتی قبول شدم ولی بخاطر عدم مناسبسازی آن دانشگاه نتوانستم به دانشگاه دولتی بروم و الان مجبورم که دردانشگاه خصوصی تحصیل کنم. در موضوع اشتغال قانون تصویب شده که سه درصد استخدامیها باید به افراد دارای معلولیت اختصاص یابد اما این رعایت نمیشود و ما هرچقدر توانمندیهای خود را ثابت کنیم، بازهم موقع استخدام حاضر نیستند ما را به کارگیری کنند.
در انتهای جشن، ورزشکاران مقیم مرکز فیاضبخش که توانستهاند مقام اول در مسابقات لیگ بوچیا کشور و مقام سوم لیگ ملی مسابقات با ویلچر مردان را در مسابقات کسب کنند، جام قهرمانی خود را به تولیت آستان قدس تقدیم میکنند تا در موزه آستان قدس نگهداری شود.
شب به پایان میرسد و من به یقین از چهره تمامی افراد حاضر در این مراسم احساس شادی و غم توامان را میتوانم دریابم. قطعا هرکس پس از آشنایی با این قسمت از مشهد مثل سابق نخواهد شد و این چیزی است که تا در این مکان حضور نیابیم، درنمییابیم.
نظر شما