در رسانه| حرکت ، سخت یا ناممکن است

برشی از زندگی هنرمند توان‌یاب محله مصطفی خمینی که شرایط شهر خانه‌نشینش کرده است.

(انگار یک‌لایه خاکستری روزها و شب‌ها را پوشانده است)؛ حمیدرضا سیدی، توان‌یاب بیست‌ودوساله و هنرمند محله شهیدمصطفی خمینی حال‌وهوای این روزهایش را با همین یک جمله توصیف می‌کند. از میان میناکاری، که این روزها مشغولش است، و مجریگری و بازیگری که قبلا انجام می‌داده‌، بیشتر به بازیگری علاقه‌مند است و دوست دارد همچون گذشته در این حوزه تجربه‌اندوزی کند، اما محیط هنری شهر برای او که حدود چهارسال قبل از اصفهان به مشهد آمده، ناآشناست و همین ناآشنایی باعث دوری او از صحنه نمایش و قاب دوربین شده است.
داستان از این‌ قرار است که حمیدرضا در اصفهان، هم نمایش بازی می‌کرد و هم جلو دوربین فیلم‌های کوتاه داستانی می‌رفت اما چندسال پیش به‌دلیل شغل پدر نظامی‌اش به مشهد مهاجرت کردند و فصل تازه زندگی او ورق خورد، فصلی که سینما تاکنون در آن نقشی نداشته است

تولد حمیدرضای جدید با بازیگری
حمیدرضا کم‌توان به دنیا آمد اما صحنه تئاتر به او توانایی و فرصت حضور در جامعه را داد. اعتمادبه‌نفسی که حالا در کلامش هست، محصول فعالیت‌های هنری و اجتماعی متعددی است که از نوجوانی تا امروز تجربه کرده است. می‌گوید: اولین قدم برای کسب اعتمادبه‌نفس، داشتن فرصت حضور در جامعه است. فرقی نمی‌کند کم‌توان باشی یا نه؛ باید توانایی‌هایت را کشف کنی و بعد برای پیشرفت خود کاری انجام بدهی.
او اولین قدم را در دوازده‌سالگی برداشته، وقتی که با انجمن آسوده‌مأوی اصفهان آشنا شده است؛ انجمنی که به‌واسطه آن در کلاس‌های موسیقی، نویسندگی، بازیگری و اجرا شرکت می‌کند. دراین‌بین کلاس‌های بازیگری امیر شیخ جبلی است که استعداد اصلی حمیدرضا را شکوفا می‌کند. هنوز یکی‌دوهفته بیشتر از حضورش در کلاس‌های بازیگری نگذشته است که برای اولین‌بار روی صحنه تئاتر ایفای نقش می‌کند. او به‌واسطه استعدادی که در کلاس‌ها از خود نشان داده، نقش اصلی نمایش «سه دقیقه تا بهار» را برعهده می‌گیرد و کنار دیگر توان‌خواهان بازیگری را تجربه می‌کند. جالب اینکه با همین نقش‌آفرینی در جشنواره تئاتر معلولین منطقه‌ای آفتاب در سال‌1390 اولین مقام زندگی‌اش را هم به دست می‌آورد. بازیگری زندگی‌اش را تغییر می‌دهد؛ «قبل از شرکت در کلاس‌های بازیگری، خجالتی و گوشه‌گیر بودم. بعد از آن تازه خودم را پیدا کردم. حمیدرضای قبلی مُرد و یک حمیدرضای جدید متولد شد.» تولدی که افتخارات دیگری هم برای او در پی دارد و دو سال بعد در سومین جشنواره تئاتر معلولین منطقه‌ای آفتاب بازیگر منتخب خردسال جشنواره می‌شود.
علاقه به سینما سبب می‌شود در دوره‌های 27 و 28 جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودک و نوجوان اصفهان به‌عنوان داور توان‌خواه نوجوان ثبت‌نام و به‌عنوان یکی از داوران کودک، فیلم‌ها را داوری ‌کند. پس از آن هم در دو فیلم کوتاه «توپ» و «هستی، نیستی، رهایی» بازی می‌کند که دومی زندگی خودش است و او برایش نامزد بهترین بازیگر بخش کودک بیست‌وهشتمین جشنواره فیلم کودک و نوجوان اصفهان می‌شود.
مادرانه و پسرانه
در مشهد، خبری از سینما و بازیگری برای حمیدرضا نیست و او به‌ناچار می‌رود سمت میناکاری؛ هنری که زهره مولانیا، مادر حمیدرضا، آن را انجام می‌دهد و به نظرش «از هیچ‌کاری‌نکردن بهتر است.» و اینکه گوشه امن او و مادرش به شمار می‌رود. مادر طرح‌ها و نقش‌ها را روی ظروف می‌اندازد و حمیدرضا هم کار خالی‌کردن نقوش را برعهده دارد تا پدرش در آخر کار آن‌ها را بسته‌بندی کرده و برای مشتری‌ها ارسال کند.

 

نگاه حمیدرضابه   منطقه6
وقتی از حمیدرضا می‌پرسم چرا در چهارسال اخیر دنبال استعدادش را نگرفته است، می‌گوید: رفت‌وآمد خیلی سخت است. او دلیل خانه‌ماندنش را معابری می‌داند که «مناسب‌سازی نشده‌اند؛ دیگر اینکه مشهد شهری است که فضاهای تفریحی و فرهنگی چندانی مناسب قشر توان‌خواه ندارد.» به‌خاطر همین حرف‌های حمیدرضاست که از او می‌خواهیم به منطقه محل زندگی‌اش در موارد مختلف امتیاز بدهد.

بافت شهری
دل پردردی از تردد در کوچه و خیابان‌های این محدوده دارم. اینجا قدم‌به‌قدم مانعی وجود دارد که حرکت را سخت یا ناممکن می‌کند. برای خرید لباس دوست دارم بروم بازار و به سلیقه خودم خرید کنم. هرجا که می‌روم، مانعی وجود دارد که نگذارد وارد مغازه شوم. در اصفهان می‌شد وارد بعضی مراکز خرید شد. اینجا همیشه میله، پله و مانعی هست که جلویت را بگیرد.
آموزشی
پس‌از مهاجرت به مشهد تا کلاس یازدهم بیشتر درس نخواندم. هرروز صبح، پدرم من را به ایستگاه اتوبوس اول خیابان می‌رساند، اما بدون کمک راننده امکان سوارشدن نداشتم. بعد هم ویلچرم را با طناب به میله می‌بستند تا پرت نشوم. در این منطقه هیچ مدرسه استثنایی سرویس ویژه برای رساندن بچه‌ها ندارد و خیلی از بچه‌ها ترجیح می‌دهند قید درس و مدرسه را بزنند.
تفریحی
این منطقه برای اقشار دیگر هم مکان تفریحی خاصی ندارد، چه برسد به ما. اینجا به تعداد انگشت‌های یک‌ دست هم آبخوری چندسطح در پارک‌ها پیدا نمی‌شود؛ آبخوری‌ای که کودکان و توان‌خواهان هم بتوانند از آن استفاده کنند.
فرهنگ شهروندی
برخورد برخی شهروندان نامناسب است. وقتی به مانعی می‌رسم یا حرکت سخت می‌شود، فقط می‌ایستند و سر تکان می‌دهند. عزیز من! یا کمک کنید یا عبور کنید! باز خدا را شکر گوشی را درنمی‌آورند و فیلم نمی‌گیرند!
حمل‌و نقل
آن‌طورکه شنیده‌ام این منطقه بیشترین تعداد توان‌یاب را در شهر دارد اما بیشتر ایستگاه‌های اتوبوس رمپ ندارند. برای ورود به اتوبوس هم باتوجه‌به نبود جایگاه مختص توان‌یابان هر بار باید از راننده اتوبوس و مسافران کمک بگیریم.

***

طبق آخرین آمار 135‌هزارنفر با عنوان توان‌یاب در بهزیستی خراسان رضوی پرونده دارند اما به نظر می‌رسد که مسئولان زیرساخت‌های شهری را برای حضور این افراد در شهر مهیا نکرده‌اند. در منطقه6 این زیرساخت‌ها فقط در چند نقطه مشخص رعایت شده‌اند؛ جاهایی مثل تقاطع‌های شهید رستمی و مصلی، شهید شیرودی و شهید رستمی، شهید شیرودی و چمن تاحدودی مناسب‌سازی شده و اقداماتی مثل کف‌سازی، رفع موانع، احداث پل مناسب و... در این نواحی انجام شده است. ناحیه2 و 3 در منطقه6 اما کمترین خدمات را دراین‌زمینه دریافت کرده است. نصب آبخوری‌های سه‌سطحی در بوستان‌ها، ایجاد رمپ، لکه‌گیری و رفع موانع در چند نقطه محدود، شاید از معدود اقدامات شهرداری در شهرک شهیدباهنر و شهرک شهیدرجایی باشد.

کد خبر 100279

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 3 =

خدمات الکترونیک پرکاربرد