سالها پیش کتابی نوشتم تحت عنوان«مشارکت مردمی درباز آفرینی بافت های فرسوده شهری» که در آن به موضوع نقش مشارکت مردم در نوسازی بافت های فرسوده، ناهمگون، حاشیه ای و سکونت گاه های غیررسمی، پرداختم.
در زمان نگارش این کتاب دورآدور وضعیت کلان شهر کرج را مطالعه کردم و بعد از آن تمایل داشتم از نزدیک مسایل و موضوعات این کلان شهر را بررسی و لمس کنم. اما مشغله فراوان فعالیت های اجرایی این اجازه را نداد.
حضور در سازمان بهزیستی و قبول مسئولیت اصلی ترین دستگاه دولتی متولی سلامت اجتماعی ایرانیان فرصتی شد تا بار دیگر و این بار به لحاظ وظیفه سازمانی، پررنگ تر از پیش به استان البرز و خصوصا جهان شهر کرج و مسایل و موضوعات اجتماعی پیرامونش که بی تردید بخش عمده آن متاثر از همجواری با پایتخت است، بیندیشم.
پس از چند مرتبه برنامه ریزی و لغو بلاخره صبح پنج شنبه ۸خرداد به اتفاق تعدادی از معاونین و مشاورین عازم کرج شدم.
ساعت ۹صبح در ورودی محمدشهر کرج به مدیرکل و معاونین بهزیستی و مدیرکل تعاون کار و رفاه اجتماعی ملحق و عازم آسایشگاه سالمندان کهریزک البرز شدیم.
در بدو ورود مورد لطف و محبت آقای دکتر قبادی دانا مدیرعامل خوشرو، مددکار و کاربلد مجموعه آسایشگاه و خیریه کهریزک البرز و تهران، دکتر وجدانی روشن مدیر آسایشگاه و زهرا و شهین دو نفر از توانخواهان خوش سخن قرار گرفتیم،
آسایشگاه کهریزک چندین بخش مستقل از هم دارد که در مجموع ۸۰۰سالمند، معلول جسمی–حرکتی، بیمار ام اس و کودکان دچار معلولیت ذهنی و اتیسم از بسیار خدمات تخصصی و حرفه ای؛ نگهداری، توانبخشی، حرفه اموزی، توانمندسازی آن بهره مند هستند.
بازدید را از بخش سالمندان مستقل آغاز کردیم سپس بخش کودکان، بخش معلولان جسمی،حرکتی و بیماران ام اس، بخش نگهداری سالمندان مرد، بخش نگهداری سالمندان زن، کارگاه های حرفه اموزی، بخش هنر درمانی، بخش فیزیوتراپی، بخش اتیسم، مزرعه سالمندان مستقل و...را با توضیحات مسؤل هر بخش با دقت و حوصله دیدم.
در هر بخش علاوه بر اطلاع از فعالیت های حمایتی و تخصصی توانبخشی با تعدادی از توان خواهان سالمند و دارای معلولیت گفتگو کردم.
خانم سرتیپی مقیم بخش سالمندان مستقل، خانم مهین فومنی بانوی سالمند گیلانی که با لباس های رنگارنگ محلی عازم محل جشن بود، احمد تقی زاده سالمندی که تصویر همسرش را نقاشی و رنگ آمیزی کرده بود، امیرعلی کودک میکروسفالی که زندگی نباتی داشت ولی مطمئنم نوازش های مرا حس کرد، چند پسر بچه مبتلا به اتیسم سرگرم آقای مربی بودند و اصلا صدای مرا نشنیدن یا نخواستند که بشنوند، محمود سالمندی که ما را به صرف قهوه دعوت کرد، یا سروش کودک خردسال معلولی که لحظه ای در بغلم آرام نگرفت.
در حیاط ساختمان رز توفیق یافتم تا دقایقی را در فضایی صمیمانه با مادر شهید«بهنام محمدی» ملاقات و گفتگو کنم.
بهنام محمدی نوجوان۱۳ ساله خرمشهری بود که علیرغم سن کم رشادت های زیادی از خود در دفاع از خرمشهر نشان داد و چند روز قبل از سقوط خرمشهر بر اثر برخورد ترکش خمپاره شهید شد.
در حین عبور از ساختمان رز به ساختمان گلها ناخواسته وارد جشن با صفای توان خواهان به مناسبت روز ام اس شدیم، مجری برنامه اصرار کرد سخنرانی کنم، نپذیرفتم تا مبادا شادی و نشاط شان خراب نشود. برایم دست زدند و من زیر یک دقیقه گفتم: از حضور در کنارشان خوشحالم و آمده ام کمک کنم.
بازدیدها پس از گذشت ۲ساعت تمام شد، به رسم معمول همه بازدیدهایی که دارم حالا نوبت جلسه جمع بندی بود.
در فاصله آغاز جلسه با خود می اندیشیدم، اینجا محلی ست برای عبور«از خشت تا بهشت» و چه سعادتمند هستند انسانهای نیکو خصالی که به هر روش و طریقی در این نوع مراکز برای خدمت به بهترین بندگان خدا، سر از پا نمی شناسند.
نشاط، سرزندگی و امید به زندگی سالمندان و معلولان مقیم شاهدی صادق بر ارائه خدمات حمایتی و تخصصی کم نظیر در تراز استانداردهای بین المللی است که به توانخواهان و سالمندان ارائه میدهند و نیازی به هیچ جلسه، گزارش و توضیحی ندارد.
در ساختمان اداری پس از شنیدن گزارش و توضیحات، گفتم: به هیچ وجه فعالیت صرفا نگهداری سالمندان را قبول ندارم مگر در جایی که به لحاظ شرایط سالمند، راه دیگری وجود نداشته باشد.
ایده آل را ترکیب نگهداری، توانبخشی و توانمندسازی برای رسیدن به استقلال نسبی اعلام کردم و گفتم: امروز در کهریزک کرج و دیروز در کهریزک تهران دیدم که فعالیت ها بر همین اساس استوار است و خروجی این تفکر هم مشهود است.
حاضرین را به مسأله بغرنج دو تنهایی در طول حیات انسانها یعنی تنهایی در دوران کودکی و تنهایی دوران سالمندی توجه دادم و ضمن اشاره به آمار تنهایی ۵۰درصدی سالمندان و رنجی که از این موضوع میبرند، فعالیت های تخصصی مجموعه کهریزک برای پر کردن خلاء تنهایی پدیده سالمند و کودک تنها را قابل تقدیر و گسترش در سایر مراکز مشابه دانستم.
بعنوان کسی که تجربه پژوهش های جامعه شناسی و سالها کار اجرایی در حوزه های مهم آموزشی و اجتماعی را دارد، ضمن تاکید بر لزوم وجود منابع، اعتبار، سرمایه و امکانات برای انجام امور خیر و عام المنفعه، گفتم: «فکر خوب» از پول بهتر است. و برای کمک به درک هر چه بهتر این نظریه از توران میرهادی بنیانگذار آموزش های مهدکودکی و پیش دبستانی در ایران، جبار باغچه بان موسس و بنیانگذار آموزش کودکان ناشنوا و بهمن بیگی موسس و پایه گذار آموزش و پرورش کودکان عشایر در ایران یاد کردم و گفتم: این افراد بدون پشتوانه مالی و فقط با تکیه بر «فکر خوب»منشاء «به زیستن»همنوعان خود شده اند،
گفتم: انسانهای ارزشمندی هستند که با فکر خوب خود روش خدمت را پایگذاری می کنند و مسیر ایشان توسط متمکنین نیکوکار ادامه می یابد.
گفتم: دو مجموعه معظم کهریزک در کرج و تهران از همین دست کارهاست که با «فکر خوب» آغاز و سپس با کمک متمکنین نیک اندیش تا به امروز تداوم یافته و می یابد.
در آخر هم همانگونه که در بازدید کهریزک تهران پیشنهاد دادم، گفتم: با توجه به ارائه خدمات جامع نگهداری، توانبخشی و توانمندسازی این دو مجموعه، بجای آسایشگاه از نام پیشنهادی«شهرک رفاه و سلامت اجتماعی کهریزک» استفاده کنند.
بعد از کهریزک در جلسه شورای اداری بهزیستی استان شرکت کردم.
مدیرکل و معاونین استان، رؤسای بهزیستی شهرستانهای استان و نمایندگانی از انجمن ها و تشکل های مرتبط با بهزیستی به بیان مسایل خود پرداختند که مهم ترین انها، کمبود نیرو انسانی با توجه به حجم گسترده وظایف و ماموریت ها، کمبود منابع و اعتبارات، عدم بروزرسانی برخی از دستورالعمل ها، کندی روند صدور مجوزها، کمبود یارانه پرداختی به مراکز، عدم همکاری موثر دستگاههای همکار در موضوعات مرتبط بویژه در حوزه مناسب سازی و دسترس پذیری اماکن و فضاهای عمومی، شهری و خدماتی و اجرای برنامه های پیشگیرانه و...بود.
پس از طرح موضوعات استان، معاونین و مشاورین توضیحات لازم را ارائه کردند.
من هم در پایان، استان البرز را به دلیل مجاورت با تهران، نرخ بالای شهرنشینی و جمعیت موزاییکی با ترکیب قومی، جغرافیایی و طبقاتی پیچیده، نمونهای خاص و منحصر بهفرد در کشور توصیف کردم و با
اشاره به ویژگیهای خاص اجتماعی این منطقه، گفتم: کرج را«شهر بادکنکی» میدانم که این ناشی از سیالی جمعیتی کرج یعنی افزایش جمعیت شبانه و کاهش آن در روز است که این تغییر حجم جمعیتی شهر در طول شبانه روز باعث افزایش آسیبپذیری اجتماعی آن شده .
گفتم: قرار گرفتن جهان شهر کرج در شاهراه ارتباطی ۱۳استان کشور و همجواری با پایتخت باعث شده شاخص آسیبهای اجتماعی بصورت چشمگیری افزایش یابد که نیازمند توجه ویژه است.
در ادامه بر لزوم ارتقاء رتبه اعتباری استان، افزایش اعتبارات تملک دارایی و استقرار اورژانس اجتماعی در شهرستان های مشکیندشت، ماهدشت و کمالشهر تاکید کردم و از ایشان خواستم تا از ظرفیت بسیار خوب وجود بیش از ۱۰۰برند ملی و ۵۰۰شرکت و کارخانه در سطح استان برای جلب نظر ایشان در راستای عمل هرچه بیشتر به مسئولیت اجتماعی خود در کمک به رفع ناترازی های اعتباری و امکاناتی برای کاهش بروز و شیوع آسیبها و ناهنجاری های اجتماعی بهره بگیرند.
جلسه شورای مشارکت های مردمی با بهزیستی استان که جزو شوراهای سه گانه بهزیستی(شورای سالمندی، شورای مناسب سازی و شورای مشارکت های مردمی با بهزیستی)به ریاست استانداران است، در برنامه سفر بود، به همین خاطر، در شورای مدیران بهزیستی به همین مقدار بسنده کردم و راهی استانداری البرز شدم.
دکتر عبدالهی استاندار پرتلاش البرز که در جریان سفر و جلسه شورا بود شب قبل طی تماسی دعوت کرد نهار را میهمان ایشان باشم.
هنگام صرف نهار پیرامون مسائل و مشکلات استان در حوزه آسیبهای اجتماعی و ناهنجاری های خاص استان صحبت کردیم.
آقای استاندار بدلیل سابقه موثر فعالیت اجرایی در دستگاههای اجتماعی و عمومی تسلط خوبی بر حوزه فعالیت ها و ماموریت های بهزیستی داشت و با حساسیت پیگیر رفع مشکلات است.
راه اندازی و فعالیت گسترده قرارگاه فعالیت های اجتماعی استان بعنوان نمونه بی نظیر در کشور از فعالیت های شاخص و تخصصی ایشان در مرکز استان است که قول دادم در سفری مجزا با محوریت قرارگاه اجتماعی استان بیشتر در این خصوص وقت بگذارم.
ساعت ۱۶به اتفاق استاندار وارد جلسه شورای مشارکت های مردمی با بهزیستی شدم.
ابتدا تعدادی از مدیران و معتمدین عضو شورا صحبت کردند. تعدادی از خیرین هم که میهمان افتخاری شورا بودند از دغدغه های خود گفتند.
عبدالهی، استاندار البرز هم طی سخنانی ضمن بر شمردن مسایل اجتماعی استان و برنامه های در دست اقدام گفت: به اعتقاد من، سازمان بهزیستی آنقدر بزرگ، موضوع دار و دارای مأموریتهای متنوع در حوزه اجتماعی است که میتواند به تنهایی یک وزارتخانه باشد و اگر روزی این سازمان به وزارتخانه تبدیل شود به اعتقاد من کار درست و دقیقی ست.
من هم بعنوان آخرین نفر از قصد سازمانی خود برای تدوین نقشه جامع مسئولیت اجتماعی استانها گفتم و با اشاره به اشتیاق مردم برای انجام کار خیر، ایجاد شبکه داوطلبان بهزیستی را چاره کار برای پاسخ به این اشتیاق عنوان کردم.
با اشاره به وجود ۱۱درصد فعالیت نظام مند نیکوکاری و ۶۲درصد فعالیت نیکوکاری فردی، از رتبه ۲۱ نیکوکاری فردی و رتبه ۹۵ نیکوکاری نظاممند ایران در جهان خبر دادم و گفتم: در سال گذشته ۹۸درصد مجوزهای تشکیلاتی با سرعت بیشتری صادر شد، درحالیکه این رقم در سال پیش از آن تنها ۳۶درصد بود.
به زیستبوم جامع مشارکت اشاره کردم و عنوان کردم تصمیم داریم مشارکت را به صورت موضوعی، جغرافیایی و قشری توسعه دهیم.جلسه طولانی شده بود، گریزی به نتایج سفر به البرز زدم و گفتم: با توجه به تحقق ۱۴۵درصدی اشتغال مددجویان استان البرز برای سال جاری نیز ایجاد ۲۲۰۰ فرصت شغلی جدید، احداث یک مزرعه پنل خورشیدی سه مگاواتی با ایجاد ۶۰۰ فرصت شغلی برای مددجویان شدید و خیلی شدید، اختصاص سهمیه ساخت ۳۰۰واحد مسکن ویژه مددجویان، افزایش اعتبار کمک به تامین جهیزیه مددجویان از۲/۵ میلیارد تومان در سال گذشته به ۴میلیارد تومان در سال جاری، افزایش چشمگیر اعتبار تملک دارایی های سرمایه ای استان، راه اندازی اورژانس فوریت های اجتماعی در چهار شهرستان استان، تحت پوشش قرار گرفتن تمام مددجویان پشت نوبتی دهک اول و...را مصوب کرده ایم و سخن را تمام کردم.
ساعت ۱۸و پس از تقدیر از چند تن از خیرین و نیکوکاران، صاحبان صنایع و موسسات نیکوکاری همکار با بهزیستی استان و اهداء لوح سپاس به ایشان به رسم قدرشناسی و مصاحبه ای کوتاه با واحد خبر، بسمت تهران حرکت کردم تا چند ساعت بعد عازم سفر استانی گیلان شوم.
قبل از حرکت و هنگام خداحافظی با مدیرکل و همکاران بهزیستی استان یکبار دیگر با تاکید بر ظرفیت بالای استان البرز در حوزه مسئولیت اجتماعی شرکتی(CSR) بر تدوین نقشه جامع مسئولیت اجتماعی استان و انعقاد تفاهمنامه با حداقل ۵۰ برند برتر برای کمک به رفع نیازهای منطقه در حوزههای مختلف بویژه آسیب های اجتماعی،تاکید کردم.
✍ سید جواد حسینی
نظر شما