به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز ایلام؛ قدیمی ترها یادشان هست، روزگاری آتشبازی آسمان، هر روز به راه بود؛ حتی زمین هم در یک لحظه نورانی میشد و روزگار عدهای را تیره و تار میکرد، باران میآمد، اما از جنس بمب و موشک؛ مردم مرزنشین بیشتر با این حرفها همذاتپنداری میکنند و خاطرات آن روزها برایشان تداعی میشود.
خاطرهای سیاه و روشن
پای درد و دل "آزاد امینی" از اهالی روستای " کلی، کلی بخش کارزان" که مینیشینم، میگوید: در زمان جنگ ایران و عراق، شوهر خواهرم به جبهه رفته بود و کسی نبود تا از خانواده اش در آن شرایط سخت بمبارانهای هر روز شهر، مراقبت کند؛ بنابراین تصمیم گرفتم از امکانات و مصالح موجود طبیعت روستا، داخل حیاط خودم یک اتاق و آشپزخانه برایشان درست کنم و آنها را پیش خودم بیاورم که از آنها مراقبت کنم.
تعدادی سنگ بزرگ به همراه مقداری "تی ان تی" را داخل چالهای که به منظور خرد کردن سنگها کنده بودم، انداختم و در آن را پوشاندم، بعد از انفجار، در چاه را باز کردم؛ اما، چون این کار را خیلی سریع انجام دادم و هنوز گاز تی ان تی و حرارت داخل چاه فروکش نکرده بود، خرده ریزههای سنگ داغ به صورتم پاشیده شد و علاوه بر سوختگی صورتم، هر دو چشمشم را هم از دست دادم.
دنیا برایم تیره و تار شده بود و ادامهی زندگی سخت روستایی آن هم با کمبود امکاناتی که آن روزها وجود داشت و تقریبا تمام مردم به صورت سنتی کارهای مزرعه را انجام میدادند و از وسایل و تجهیزات مکانیزه خبری نبود، با وجود نابینایی برایم غیرممکن شده بود.
حاصل ازدواج من و همسرم یک دختر بود، با نابینا شدن من، خانوادهی همسرم که فکر میکردند دیگر قادر به ادامه زندگی نیستم طلاق دخترشان را گرفتند،من هم که در شوک نابینایی بودم و احساس میکردم همه چیز برایم به پایان رسیده، حق را به آنها دادم، اما بعد، تصمیم گرفتم که با وضعیت جدیدم کنار بیایم. کم، کم خودم را با شرایط وفق دادم و شروع کردم به کار کردن، مادرم در این مدت خیلی کمکم کرد؛ حتی از دختر کوچکم مراقبت کرد. مدتها گذشت و من که دیگر با زندگی جدیدم خو کرده بودم و کارهای روزمره ام را انجام میدادم، تصمیم گرفتم بار بخشی از زندگی ام که مادر پیرم بر عهده داشت را با ازدواج از روی شانه هایش بردارم و علاوه بر آن خودم را هم از تنهایی بیرون بیاورم.
با ازدواج مجدد، بسیاری از مشکلات روحی و روانی زندگیم فروکش کرد و حالم بهتر شد، دختر بزرگم ازدواج کرد و از همسر دومم باز بچه دار شدم. به مرور بچهها که به اصطلاح از آب گل درآمدند با وجود سن کمی که داشتند بخشی از مسئولیتهای زندگی را برعهده گرفتند، به عنوان مثال ما آب نداشتیم از طرفی راه دسترسی مناسبی هم نداشتیم آنها برای آوردن آب باید مسافت زیادی را از بین مسیرهای سنگلاخی و صعب العبور در دل سرما و گرما طی میکردند و آب میآوردند.
دخترم کلاس پنجم ابتدایی بود که زمین را با من شخم میزد البته در دوران بعد از انقلاب اوضاع کمی بهتر شده بود و ما زمین هایمان را با تراکتور شخم میزدیم؛ دخترم با وجود سن کمش پشت تراکتور مینشست و کمی از سختیهای من را کاهش میداد.
عبور و مرور در روستا برای مردم عادی هم سخت بود، چه برسد به نابینایی مثل من، بارها با مشکل مواجه شدم و زمین افتادم و زخمی شدم، چون روستا طرح هادی نداشت و پستی و بلندی هایش زیاد بود، همین الان هم با وجود طرح هادی روستا مناسب سازی نشده، ولی وقتی با آن روزها مقایسه اش میکنم باز خدا را شکر میکنم.
کاش مسئولان در اجرای طرح هادی به مناسب سازی معابر برای معلولان هم توجه کنند؛ چون پستی و بلندیهای روستا خیلی بیشتر از شهرها است.
سکهای که هر دو رویش سیاه است
از روستا و سختیهای زندگی در فضای آن به شهر میرویم، در شهر هم موانع زیاد است، "مینا" ۱۸ ساله است و دنیایش از بدو تولد تاریک است و هیچ گاه اطرافش را رنگی ندیده است. او را در حین عبور از خیابان دیدم. ماشینها با دیدن عصای سفیدش توقف کردند، اما چالهی وسط خیابان باعث شد که با عجله به سمتش بروم و او را از مانع جلوی پایش آگاه کنم..
عرض خیابان را با هم طی کردیم و با او هم صحبت شدم، وقتی متوجه شد که خبرنگار هستم گفت: خانم بهترین کمک به قشر نابینا این است که حرف دل ما را به گوش مسئولان برسانید و بگویید که در مبلمان شهری ما را هم ببینند، باور کنید تردد برای ما در این شهر خیلی مشکل است و همیشه به کمک دیگران وابسته میشویم که این واقعا دردناک است.
درد دلهای "مینا" هم تامل برانگیز و هم دردناک بود و به راستی چه کسی میتواند از فردای خودش مطمئن باشد حادثه هیچ وقت خبر نمیکند، معلولیت اتفاق دور از انتظاری نیست آن هم در شرایطی که تمام افراد در معرض انواع بیماریها و تصادفها قرار دارند و پایان این حوادث نیز همیشه مرگ نیست؛ از کار افتادگی میتواند بخشی از عواقب این حوادث و بیماریها باشد؛ بنابراین رعایت ضوابط و اصول مناسب سازی، مسالهای است که باید به عنوان یک اولویت همیشه مورد توجه قرار بگیرد.
همین طور که داشتم با مینا صحبت میکردم چشمم به پیرمردی افتاد که به سختی قدم هایش را برای رفتن به آن طرف جوی آب بلند میکرد، با دیدن او به این فکر افتادم که واقعا پیرشدن جمعیت کشور طی دهههای آینده هم یکی دیگر ازدلایلی است که ضرورت مناسبسازی معابر شهری را بیشتر میکند.
حکایت سادهی سخت
فارغ از جلسات پیاپی مسئولان و مصوبههایی که فقط روی کاغذ میمانند ابتدا به سراغ کارشناسان میروم تا شاید به این ترتیب نگاهها متوجه ارائهی راهکارها از سوی رسانه شود و قدمی برای بهبود اوضاع برداشته شود.
یک مهندس عمران شهری میگوید: یکی از شاخصهای سنجش عدالت در مدیریت شهری مناسبسازی فضاها برای استفاده عموم مردم است، امروزه بسیاری از معلولان به خاطر نامناسب بودن این فضاها، عملا امکان تردد ندارند و اگر مجبور به بیرون آمدن از خانه باشند، همین فضای نامناسب آنها را وابسته به دیگران میکند تا از فراز و نشیبهای بی معنای شهر عبورشان دهند.
"آزادخانی" افزود: تعریض پیادهروهای باریک، ممانعت از تردد موتورسیکلتها، ساماندهی دستفروشان پیادهراهها، رعایت استانداردهای لازم برای سوار شدن معلولان در وسایل حمل و نقل عمومی و پر کردن چالههای شهری از جمله اقداماتی است که در این زمینه باید برای آن چارهاندیشی شود.
قصهی عصای سفید
یک دکترای جامعه شناسی هم با توجه به مناسبت روز عصای سفید به صورت اختصاصی در مورد نابینان به گفتگو میپردازد و ابتدا به تاریخچهی این روز و چگونگی استفاده از عصای سفید گریزی میزند و میگوید: پانزدهم اکتبر یا ۲۳ مهر به عنوان روز جهانی نابینایان یا قانون عصای سفید نام گذاری شده است. (در سالهای کبیسه ۱۵ اکتبر مقارن با ۲۴ مهر است).
کاربرد عصا به عنوان وسیله کمکی در رفت و آمد نابینایان، از سدهها پیش متداول بوده، ولی به کار گیری عصای سفید به شکل امروزی و به عنوان نماد بعد از جنگ جهانی اول رایج شد.
در سال ۱۹۲۱م. "جیمز بیگز" عکاس انگلیسی که در سانحهای بینایی خود را از دست داده بود برای در امان ماندن از تصادف حین رفت و آمد در خیابانهای اطراف محل زندگی خود ابتکار استفاده از عصای سفید را به کار برد و پس از آن بود که دو پژوهشگر آمریکایی قانون عصای سفید را نوشتند و ۱۵ اکتبر به عنوان روز جهانی نابینایان یا قانون عصای سفید تعیین شد.
جان کلام این قانون این است که نابینا هم عضوی از جامعه متمدن است و حقوق اجتماعی مشخصی دارد که به جای ابراز ترحم باید حقوق او را رعایت کرد؛ و جرعهای تامل...!
"موسی نژاد" با طرح سؤالهایی میگوید: آیا بچههای ما میدانند رودکی شاعر بزرگ ایرانی که هزار سال پیش میزیسته نیز نابینا بوده است؟
آیا دکتر خزائلی (در رشتههای ادبیات عرب، فلسفهی قدیم، عرفان، فقه و اصول، ملل و نحل، علم کلام و تاریخ اسلام و ... تحصیل کرده و نوازندهی قابلی بوده ...) را میشناسند که کم از "هلن کلر" (نویسندهای با آثار فراوان بود که دوازده کتاب و مقالههای بی شماری در زمینهی نابینایی، ناشنوایی، مسائل اجتماعی و حقوق زنان در طول زندگیاش به رشتهی تحریر درآورده است.) نداشت و ندارد؟
آیا امروز در مدارس ما قانون عصای سفید آموزش داده میشود؟
پس به نظر میرسد به جای این همه حرفهای تکراری و کلیشهای در مورد نابینایان آن هم تنها در روز عصای سفید، روش برخورد با دارنده عصای سفید را آموزش دهیم تا چند سال دیگر این بچهها هنگام رانندگی به محض دیدن عصای سفید از سرعت خود بکاهند و راه را برای عبور نابینایان باز کنند؛ تا وقتی با نابینایی رو به رو میشوند به جای این که بگویند از راست بپیچ یا از چپ به دستی که عصا دارد اشاره کنند و بگویند به سمت دست عصا، چون ممکن است منظور شما سمت راست خودتان باشد در حالی که برای او چپ است.
آیا در رسانهی ملی شبکهای برای آموزش و سرگرمی معلولان به صورت اختصاصی وجود دارد، امکانات تفریحی چطور؟
آیا استانهای کشور کتابخانهای مخصوص نابینایان دارند؟
این چراها و بسیاری از چراهای دیگر که شاید مهمترین آنها آیندهی شغلی و زندگی تاهلی این افراد است که تاریکتر از دنیای تاریک آنها علی رغم توانایی هایشان رقم میخورد.
مدیرکل بهزیستی استان ایلام، اما از برگزاری جلسات و پیگیریهای بسیار برای مناسبسازی اماکن عمومی، ادارات و سازمانها با استانداری و اعضای ستاد مناسبسازی معابر سخن میگوید.
توپ در زمین کیست؟!
"زهرا همتی" با بیان اینکه مناسبسازی اماکن عمومی وظیفهی دیگر دستگاهها است و بهزیستی تنها ناظر بر این مناسبسازیهاست افزود: جلسات متعددی با شهرداری به منظور مناسبسازی ساختمانها و اماکن انجامشده که خوشبختانه در ساختوسازهایی که اخیرا انجام میشود به مقوله مناسبسازی معابر برای معلولان توجه شده است.
وی در پایان گفت: هرچند تاکنون اقدامات مهمی برای مناسبسازی اماکن مختلف انجامشده است، اما بدون شک مناسبسازی سازمانها و اماکن عمومی نیازمند توجه بیشتری از سوی مسئولان است.
اما معاون عمرانی استانداری ایلام با اشاره به کمکاری برخی دستگاههای اجرایی برای مناسب سازی فضاهای عمومی تاکید میکند: نباید مانعی برای تردد افراد دارای معلولیت و سالمند در شهرها وجود داشته باشد.
احمد کرمی افزود: در طرحهای جدید عمران شهری مناسب سازی رعایت میشود؛ اما فضاهای احداثی گذشته نیز باید اصلاح و بازنگری شود.
ایلام با داشتن۱۴هزار معلول که ۲۰ درصد آنها نابینا هستند و۵۰ هزار سالمند و ۱۲هزار جانباز که یک پنجم استان را شامل میشوند، همچنان در انتظار تحقق مناسبسازی اماکن عمومی است؛ اما با گذشت بیش از یک دهه از تصویب این طرح هنوز اقدامی برای اجرایی شدن آن انجام نشده و این در حالی است که مناسب سازی یکی از مشکلات این قشر است و دغدغههایی که به برخی از مهمترین آنها اشاره شد هم از دغدغههای جدی جامعه معلولان به ویژه نابینایان است که باید برای رفع آنها برنامه ریزی و اقدام شود.
نویسنده: زهرا پوراسماعیل
نظر شما