یادداشت | زنان و رنج مضاعف معلولیت

مطابق با پیش‌بینی‌ها بین ۱۰ تا ۱۵ درصد جمعیت جامعه را معلولان تشکیل می‌دهند. این معلولیت ممکن است ناشی از مسائل ژنتیکی هنگام تولد یا جراحت و بیماری‌های منجر به نقص عضو باشد که در هر صورت، با برچسب «معلول» محرومیت‌های مضاعفی برای آن‌ها به‌وجود می‌آورد. بر اساس اطلاعات مرکز آمار ایران، از هر ۱۰۰۰ زن، حدود ۱۰ نفر یک نوع معلولیت دارند......

دکتر محدثه جزایی، دبیر انجمن علوم سیاسی شعبه خراسان

شهرآرا- معلولیت و ناتوانی وضعیتی است که در انجام فعالیت‌های معمولی و متعارف یک فرد در نتیجه نقص یا ضعف عضو، خلل ایجاد می‌کند. معلولیت را می‌توان نوعی فقدان در نظر گرفت که براساس آن، فرد معلول در مقابل یک انسان توانا از نبود توانایی اداره امور خود به‌تن‌هایی رنج می‌برد. اما این رنج برای زنان به گونه‌ای مضاعف وجود دارد و زندگی فردی و اجتماعی آن‌ها را از خود متأثر می‌کند. اگرچه آمار دقیقی درباره تعداد و میزان معلولیت در ایران وجود ندارد، مطابق با پیش‌بینی‌ها بین ۱۰ تا ۱۵ درصد جمعیت جامعه را معلولان تشکیل می‌دهند. این معلولیت ممکن است ناشی از مسائل ژنتیکی هنگام تولد یا جراحت و بیماری‌های منجر به نقص عضو باشد که در هر صورت، با برچسب «معلول» محرومیت‌های مضاعفی برای آن‌ها به‌وجود می‌آورد. بر اساس اطلاعات مرکز آمار ایران، از هر ۱۰۰۰ زن، حدود ۱۰ نفر یک نوع معلولیت دارند.

میزان شیوع معلولیت در زنان با افزایش سن رابطه مثبتی دارد. یعنی در سنین بالاتر میزان شیوع بیشتر از سنین پایین است که با توجه به مسئله سالمندی، امری طبیعی است. معلولیت را می‌توان چیزی بیش از یک نقص عضو یا مسئله پزشکی و بدشانسی شخصی در نظر گرفت. در حقیقت، معلولیت بیش از آنکه چیزی در رابطه با بدن فرد بگوید، یک روایت فرهنگی است. یعنی این تعریف اجتماع از معلولیت است که می‌تواند بر محدودیت‌های جسمی ناشی از معلولیت بیفزاید یا زمینه را برای پرورش توانایی‌های زنان معلول فراهم آورد.

متأسفانه آن‌چیزی که روایت غالب فرهنگی را تحت تأثیر خود قرار می‌دهد الگوی «زن کامل» است که می‌تواند کناره‌گیری و انزوای زنان معلول از اجتماع را سبب شود. به عبارت بهتر، طردشدگی زنان معلول از زندگی شخصی و اجتماعی متأثر از ارائه الگوی «زن ایده‌آل» است که متعاقب آن، هیچ نقصی در زنان را پذیرفتنی نمی‌داند و مایه تحقیر و طرد آن‌ها می‌شود. امروزه با رواج صنعت مد و مقبولیت عام مصرف‌گرایی، تعاریف خاصی از بدن ارائه می‌شود که درباره زنان به نحو بیمارگونه‌ای استفاده از ابزارهای پزشکی به منظور تشابه به آن الگوهای آرمانی از بدن را توجیه می‌کند. در چنین شرایطی، حتی زنان غیرمعلول نیز در معرض انواع فشارهای اجتماعی و فرهنگی برای نزدیک شدن به آن بدن آرمانی هستند. این مسئله از دریچه زنان معلول که نمی‌توانند امیدی به ایده‌آل‌های جسمانی بدن آرمانی داشته باشند مایه رنج مضاعف و انزوای بیشتر خواهد شد. از سوی دیگر، در حیطه زنانگی معلولیت، «توهم ناتوانی» زنان معلول بسیار رایج است. اما گزاره درست این است که این زنان از هر لحاظی ناتوان نیستند و احتمالا تنها در برخی فعالیت‌های روزمره مشکل دارند. با اینکه معلولیت انواع، شدت و درجه‌های گوناگونی دارد، روایت فرهنگی غالب از معلولیت همه آن‌ها را با چوب ناتوانی به کناری می‌راند. در نتیجه، اعتمادبه‌نفس و حضور اجتماعی آن‌ها را مخدوش می‌کند.

از دیگر محدودیت‌های عمده زنان معلول مشکلات مربوط به ازدواج است. فرصت ازدواج برای معلولان زن بسیار کمتر از معلولان مرد است. برای نمونه، یک مرد معلول این حق را به خود می‌دهد که با یک زن سالم یا حداقل یک زن معلول ازدواج کند، ولی چنین مسئله‌ای برای یک زن معلول وجود ندارد. به علاوه، این انگاره عمومی که فرزندان زنان معلول الزاما معلول‌اند یکی دیگر از موارد و محدودیت‌هایی است که زندگی شخصی و مسئله تأهل آن‌ها را از خود متأثر می‌کند. فراتر از همه مشکلات و محدودیت‌ها به نظرمی‌رسد زندگی برای زنان معلول با نوعی مقاومت مداوم در عرصه اجتماعی در جریان است، مقاومت در برابر فشارهای هنجاری و ارزشی که روایت فرهنگی غالب از زن معلول در برابر آن‌ها قرار داده است. باورهای نادرست درباره معلولیت، برخورد ترحم‌آمیز در عرصه تعاملات اجتماعی و کمبود امکانات شهری متناسب با نیازهای معلولان از مواردی است که رنجی مضاعف بر دوش زنان معلول تحمیل، و مقاومتی مداوم برای حضور در اجتماع و شکوفایی توانایی‌هایشان را ضرور می‌کند.

کد خبر 26004

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 12 =

خدمات الکترونیک پرکاربرد