به گزارش روابط عمومی بهزیستی استان تهران به نقل از پایگاه خبری راوی امروز، متن کامل یادداشت فرزانه عظیمی به مناسبت هفته بهزیستی را میخوانید:
«روز ۲۵ تیرماه در تقویم، به عنوان روز بهزیستی نامگذاری و ۲۵ تا ۳۱ تیر، به عنوان هفته بهزیستی شناخته میشود.
سازمان بهزیستی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با مطالعات شهید محمدعلی فیاضبخش، به موجب لایحه قانونی ۲۴ تیر ۱۳۵۹ در جهت تحقق مفاد اصول ۳، ۲۱ و ۲۹ قانون اساسی، از ادغام ۱۶ سازمان، نهاد، مؤسسه و انجمن خیریه تشکیل شد تا با اتخاذ تدابیر و ارائه خدمات و حمایتهای غیربیمهای و با تکیه بر مشارکتهای مردم و همکاری نزدیک سازمانهای ذیربط، اقدام کند و در تیرماه سال ۱۳۸۳ نیز بر اساس قانون ساختار وزارت کار، رفاه و تأمین اجتماعی، سازمان بهزیستی کشور به زیر مجموعه این وزارت ملحق شد.
وظایف سازمان بهزیستی به طور مختصر، ارائه خدمات مختلف مشاورهای، پیشگیری، توانبخشی، بازپروری و آموزشی به ضعیفترین، محرومترین و آسیبپذیرترین اقشار جامعه یعنی کودکان بیسرپرست، زنان سرپرست خانوار، معلولان، سالمندان، معتادان، کودکان کار و خیابانی و نظیر اینهاست.
شاید از این یادداشت، انتظار انتقادهایی چون عدم اجرای قانون حمایت از حقوق معلولان در ارگانهای مختلف و عدم نظارت بهزیستی به عنوان نهاد حمایتی به این امر و… را داشته باشید؛ اما سعی دارم چند کلامی دوستانه با مسئولانی که ارائه خدمت به جامعه هدف این سازمان میکنند، سخن بگویم که کمتر رسانه و یادداشت و نقدی به آن پرداخته، اما دغدغه بسیاری از مددجویان این سازمان است.
اقشار تحت پوشش سازمان بهزیستی، آسیبپذیرترین اقشار جامعه هستند؛ کسانی که حق و حقوقشان در هیچ جای دیگری به رسمیت شناخته نشده، نیازهایشان به عنوان یک فرد با نیازهای ویژه شناخته نشده و برای استیفای حقوق و برآورده کردن نیازهایشان، به نهاد حمایتی که تحت پوشش آن هستند، یعنی سازمان بهزیستی پناه آوردهاند.
چه بسیار دیده شده که مددجویان پس از مراجعه به بهزیستی، بیش از عدم برآورده شدن نیازهایشان، از برخورد نامناسب برخی مسئولان و کارشناسان گلایه دارند؛ درست است که این روزها، همه مردم به نوعی درگیر مشکلات اقتصادی و معیشتی هستند و آستانه تحملشان پایین آمده است و فردی هم که به عنوان مسئول در یک اداره مشغول به کار است، روزانه به دهها ارباب رجوع پاسخگوست، اما لحظهای خود را به جای جامعه هدفش بگذارد.
مسئول باید خودش را جای آن پدری بگذارد که مسئولیت یک خانواده را به دوش میکشد، اما فاقد هر گونه شغل و درآمد است، چراکه کمتر نهاد دولتی و خصوصی است که یک فرد دارای معلولیت را به کار بگیرد و مستمری ناچیز بهزیستی نیز کفاف هزینههای خانواده را برای حتی یک روز هم نمیدهد.
مسئول باید خود را لحظهای جای فرد دارای معلولیتی بگذارد که بدون در اختیار داشتن تجهیزات توانبخشی متناسب با شرایط جسمیاش نظیر ویلچر، واکر، سمعک، عصای سفید و…، زندگی و تمام فعالیتهایش مختل شده و مجبور به خانهنشینی است.
قطعاً تصور لحظهای قرار گرفتن در چنین شرایطی، برای فردی که در انجام امور روزمرهاش با محدودیتی مواجه نیست، غیرممکن است؛ شرایطی که به خودی خود، آسیبها و رنجهای روحی فراوانی به همراه دارد.
حال اگر این فرد، به منظور استیفای ابتداییترین حقوق خویش، به نهاد حمایتی خود مراجعه کند و با برخورد تند مددکار، رئیس اداره و… مواجه شود، چه خواهد شد؟ اگر آن فرد مسئول، شرایط این ارباب رجوع را داشت، با چنین برخوردی، چه حالی به خودش دست میداد؟
اول اینکه همه انسانها، غنی و فقیر، ضعیف و قوی، از لحاظ ارزش و کرامت انسانی با هم برابرند و وجود برخی تفاوتهای جسمی، بههیچوجه مجوز بی احترامی به افراد و کوچک شمردن آنها نیست؛ ثانیاً بسیاری از مواقع، فردی که برای دریافت خدمتی به سازمان بهزیستی مراجعه میکند، از همه جا ناامید شده و به عنوان آخرین کورسوی امید، به این سازمان پناه میآورد.
پس مسئولان و کارشناسان مراقب باشند که خاموش کننده آخرین سوسو زدنها از نور امید در دل یک انسان نباشند، چون امام علی(ع) فرموده: بالاترین درجه دانایی، تشخیص اخلاق از یکدیگر و آشکار کردن اخلاق پسندیده و سرکوب اخلاق ناپسند است. [غرر الحکم، حکمت ۵۲۶۷]
البته جا دارد به این نکته هم اشاره شود که قطعاً مسئولان و کارشناسان زیادی هستند که با روی گشاده و زبان خوش، با مسئولیتشان در بهزیستی، برای ارائه خدمت به جامعه هدف، از هیچ کوششی دریغ نمیکنند و ارزشهای انسانی هیچ فردی را کوچک نمیشمارند.
ضمن آرزوی توفیقات روزافزون برای این عزیزان، هفته بهزیستی، بر تمام کسانی که دغدغهشان «بهزیستی شروعی برای بهتر زیستن» است، مبارک باد».
نظر شما