در رسانه ׀ تولد دوباره از دل خاکستر

درددل‌های بهبودیافته‌ موادمخدر را می خوانیم که با گذشت ۱۶ سال از ترک موادمخدر توانست بیش از ۴ هزار نفر را ترک داده و با پادرمیانی زمینه اشتغال هزار و ۱۰۰ نفر را هم فراهم کند.

خبرگزاری فارس مازندران ـ زهرا طاهری‌پرکوهی| اراده نقش طلایی در ترک اعتیاد دارد که شاید در نگاه فرد گرفتار در این دام محال باشد اما در این گزارش به سراغ فردی رفتیم که سال‌های سال درگیر اعتیاد بود و توانست به دنیای سفید برگردد البته خواستند در این گزارش فامیلی‌شان ذکر نشود.

*روزهای سیاه یک معتاد

آقا اسماعیل از روزهایی می‌گوید که شاید فکر کردن به آن روزها لرزه بر اندامش می‌افکند و روزهای سیاهی که حتی یادآوری‌اش تلخ است و از گذشته‌هایش می‌گوید؛ به یاد ۱۷ سالگی‌اش می‌افتد روزهایی که از  شرایط عالی فوتبال برخوردار بود البته باتوجه به اینکه پدرش مربی فوتبال بوده بیشتر همراه و مشوق بوده است.

*سیگار؛ دروازه اعتیاد

در خانواده نسبتا متوسط و کارگری بزرگ شدم و زمانی که برای تست در تیم راه‌آهن تهران بنا به دلایلی نامم از لیست خط خورد، باتوجه به اینکه فوتبال تمام دنیایم بود وقتی از آنجا بیرون آمدم ناخودآگاه به دکه سیگار فروشی رفتم و این حس سراغم آمد که باید سیگار بکشم و آنجا نخستین‌باری بود که مصرف سیگار را شروع کردم.

*خیلی خجالت کشیدم

برخلاف خیلی‌ها که نخستین‌بار با مصرف سیگار خیلی احساس بزرگی می‌کنند آن روز با احساس خجالت و در تنهایی سیگار کشیدم، بعد از آن ماجرا راهی خدمت سربازی شدم و در طول خدمت سربازی و هر مکانی که می‌توانستم سیگار می‌کشیدم.

آقا اسماعیل بیان می‌کند: یادم می‌آید که یک شب با دوستانم بودم که یکی از دوستانم که پدرش مصرف‌کننده مواد بود برای‌مان تریاک آورد و آن شب به همراه دوستانم مصرف کردم که مزه‌اش خیلی عالی بود.

از آن شب که دوران سربازی بود به مدت ۴ سال بعد مصرف سیگار و مصرف تفننی تریاک را ادامه دادم و بعد از پایان سربازی به شغل طلافروشی روی آوردم و همان جا بود که مصرف تریاک شدت گرفت.

به یاد دارم باتوجه به بالا رفتن مصرفم مجبور بودم شب‌ها بیشتر کار کنم و یا اینکه خاک طلا را آنقدر بسابم تا دستم رو نشود؛ باتوجه به اینکه دیگر درآمدم کفاف مصرفم را نمی‌داد مجبور بودم برای تامین هزینه‌های مواد در کارم دزدی کنم، ولی  لو رفتم.

*روزهای سیاهم، سیاه‌تر شد

وقتی دستم رو شد مرا از کارم بیرون انداختند و روزهایم سیاه و سیاه‌تر شد حتی به روزهایی افتادم که الان با گذشت سال‌ها تمام بدنم می‌لرزند؛ طی این سال‌ها پدرم هر کاری کرد که من درمان شوم ولی هرچه جلوتر می‌رفتم شرایط سخت‌تر می‌شد با اینکه می‌دیدم پدرم چگونه مقابل چشمانم ذره ذره آب می‌شود ولی در مقابل مواد تاب مقاومت نداشتم.

*هروئین؛ روزهایم را سیاه‌تر کرد

آقا اسماعیل ادامه می‌دهد: مهم‌ترین درد و رنج برایم نشئگی و خماری بود و هرکاری می‌کردم که این درد به سراغم نیاید روزهایم با آشنایی با هروئین سیاه‌تر شد و در واقع شروع بدبختی‌هایم از آنجا بود؛ مجبور بودم برای جور کردن مواد دست به سرقت بزنم و دزدی‌هایم شروع شد، از لوازم منزل گرفته تا هر چیز دیگر برایم فرقی نمی‌کرد.

یک روز مقابل تلویزیون نشسته بودیم به همسرم گفتم این تلویزیون را می‌فروشم و مدل بالاترش را می‌خرم اما هرگز دیگر نخریدم باورتان می‌شود حتی به برنج خانه رحم نمی‌کردم هر چه دم دستم بود را می‌فروختم.

*دیگر وسیله‌ای دوروبرم نبود

وی ادامه می‌دهد: تا به خودم آمدم دیگر وسیله‌ای در منزلم نبود و  به مواد فروشی روی آوردم از آن روز دیگر به کارتن‌خوابی افتادم یک پایم زندان بود و یک پایم در جاهای که نباید باشد واقعا یادم می‌آید متاسف می‌شوم.. شب‌نشینی‌ها و بیرون رفتن‌هایم بیشتر شد و جوانان طردم می‌کردند، چنین وجه‌ای پیدا کردم و کارتن خواب شدم.

*به‌دلیل تزریق زیاد به کما رفتم

پدرم مرا به گرم‌خانه برای ترک برد یک ماهی با قرص و دارو پاک بودم ولی پس از آن سه بار به دلیل تزریق زیاد به کما رفتم  و ۴۸ ساعت بیهوش بودم و  الان جای زخم روی پیشانی‌ام مشخص است؛ دیگر آبرو برای خانواده‌مان نماند به همین دلیل پدرم و خانواده‌ام به شهرستان بابلسر آمدیم.

*همه به فکر من، من به فکر خماری

تمامی این اتفاقات ۶.۵ سال بعد از خدمت سربازی‌ام رخ داد؛ تلخ‌ترین خاطره‌ای که طی این سال‌ها در ذهنم به جا مانده این بوده منزلم آب‌گرم‌کن داشتم ولی کپسول گاز مایع نداشتیم که دوستی به من کپسول گاز مایع داد، ۲۴ ساعت نشد که تصمیم گرفتم کپسول را بفروشم برای همین شیرش را باز گذاشتم تا گازش خالی شود و طی این مدت وارد اتاق شدم و دراز کشیدم فندکم را روشن کردم تا سیگاری بکشم ناگهان همه جا آتش گرفت همه مردم جمع شدند و داشتند منزل‌مان را خاموش کنند ولی من در آن شرایط تنها به فروش کپسول فکر می‌کردم؛ این تلخ‌ترین خاطره‌ای است که در ذهنم به جای مانده آن هم در برهه‌ای که مردم داشتند به من کمک می‌کردند آن‌قدر خمار بودم که تنها به فکر فروش کپسول گاز بودم و هیچ چیز برایم فرقی نمی‌کرد...

آقا اسماعیل بیان می‌کند: یک روز اتفاقی برادر دوستم که معتاد کارتن‌خوابی بود را دیدم از ظاهرش تعجب کردم باورم نمی‌شد این همان آدم گذشته باشد تنها در ذهنم این علامت سوال به وجود آمد واقعا چطور توانست؟ مگر می‌شود انسان دوباره پاک و سالم شود بعد از گذشت ۲۰ روز به همراه اکیپی مرا به کمپی بردند و و ترک مواد را شروع کردم‌ و من هم در کمال ناباوری توانستم...

*خواستن، توانستن است

فهمیدم خواستن توانستن است و دقیقا این فعل در زندگیم صرف شد و من هم توانستم کمپی راه‌اندازی کنم تا بتوانم مسیر را برای افراد دیگری که ناخواسته به دام اعتیاد افتادند و در رنج هستند، هموار کنم به همین دلیل برای دریافت مجوز به شهرستان آمل رفتم.

این بهبودیافته یادآور می‌شود: راه‌اندازی مرکز ترک اعتیاد از یک سو و از  سوی دیگر علاقه به خواندن درس در من تقویت شد و دوره‌های مددکاری و مددکاری اعتیاد را گذراندم و خودم هم رشد کردم؛ چراکه به عینه درک کردم وارد شدن در این مسیر علاوه بر تجربه به دانش نیاز دارد.

*۱۶ سال پاک هستم 

تحصیلات دانشگاهی را هم ادامه دادم و مدرک کارشناسی روان‌شناسی را هم اخذ کردم، الان بیش از ۱۶ سال از آن همه ماجراهای تلخ می‌گذرد و من زندگی خوب مالی و شخصیتی و اجتماعی خوبی دارم.

آقا اسماعیل بیان می‌کند: خستگی مواد، دربه‌دری، آوارگی و بی‌اعتباری و اینکه یک کلمه معتاد بنویس هر چه که دوست داری جلویش بنویس همه و همه دست به دست هم داد و به من این قوت را داد که بتوانم برای همیشه موارد را کنار بگذارم.

*نگاه‌های پدر و مادر؛ مشوق من

طی این مدت نگاه‌های  پدر و مادم به من قدرت می‌داد که بتوانم و وقتی جشن یک‌ماهگی، دو ماهگی، سه‌ماهگی و ... شرکت می‌کردم خوشحالی مادر و پدرم را فراموش نمی‌کنم و چهره‌شان همیشه مقابل چشمانم است.

این را هم بگویم ۲۰ روز بعد از ترک راهنما به من گفت باید به سرکار بروید و ۲۵ روز بنایی کردم و پس از آن گفتم دستم درد می‌کند و به من گفت برو دست‌فروشی ولی گفتم پولی ندارم که یکی از دوستانم به من گفت CD بفروش، اولین روز که بساط کردم مشتری می‌آمد سوال می‌کرد CDها برای شماست آنقدر غرور داشتم می‌گفتم برای من نیست ولی قیمتش هزار تومان است و بعد می‌خریدند و می‌رفتند...

*ترک برای موتور نیست...

این بهبود یافته اظهار می‌کند: اکنون ۱۶ سال و ۹ماه  است که ترک کردم؛ اصلاحات غلطی که می‌گویند «ترک برای موتور است» و «لبی که خورد به وافور، شسته می‌شه با کافور» اینها به گوش همه خورده ولی واقعیت به گونه‌ای دیگر رقم خورد؛ باید بدانیم برای ترک اعتیاد هم جامعه و هم خانواده کنار هم باشند و  فرصت را برای عضو خانواده فراهم کنند.

این هشدار برای جوانان است که دوست دارند هر تجربه‌ای داشته باشند باید بدانند مواد مخدر از حالت سنتی درآمده و به حالت صنعتی درآمده؛ این روزها هم ماده‌ای به نام کیمیکال جوانان را نابود کرده و روی گل و حشیش اسپری می‌شود و شدیدا توهم بدی دارد همانند روزهای نخستی که شیشه وارد بازار شد و باید جوانان هوشیار باشند و فریب نخورند.

*۴هزار معتاد را ترک دادم

حرف آخر آقا اسماعیل، حرف دل همه افرادی که درگیر مواد می‌شوند و دوست دارند ترک کنند ولی بستر آماده‌ای برای ترک فراهم نیست که اظهار می‌کند: باید بیمار را آماده کنیم و از لحاظ بیماری، مسکن و خانواده مشکلاتش حل شود در واقع فعل خواستن را در درون فرد ایجاد کنیم؛ این حرف دل بهبودیافته‌ای است که با گذشت ۱۶ سال از ترک موادمخدر طی این سال‌ها با وارد شدن در این راه توانست بیش از  ۴ هزار نفر را ترک دهد و پادرمیانی زمینه اشتغال یک‌هزار و ۱۰۰ نفر را هم فراهم کنم.

*درمان فرد معتاد کمی سخت، ولی شدنی است

رمضان‌علی گلچوبی کارشناس حوزه اعتیاد در گفت‌وگو با فارس، می‌گوید: اعتیاد به اختلال مصرف مواد از آن یاد می‌شود که در آن کارکردهای زیستی، روانی، خانوادگی، اجتماعی و شغلی فرد دستخوش تغییرات می‌شود.

متناسب با سابقه‌ای که فرد در اعتیاد دارد قاعدتا برای درمان باید سطوح درمانی که همه اختلالات را پوشش دهد را طی کرد تا بتوانم همه کارکردها را به فرد برگردانیم تا فرد موثری باشد.

این کارشناس حوزه اعتیاد با اعلام اینکه براساس تجربه درمان فرد معتاد کمی سخت، ولی شدنی است، اضافه می‌کند:  باید ارزیابی جامعی از مشکلات کلی فرد صورت گیرد و درمان تلفیقی متناسب با شرایط فرد، سابقه و نوع بهترین درمان را برای فرد انتخاب کنیم.

*خوددرمانی برای ترک اعتیاد؛ ممنوع!

گاها مشاهده شده برخی خوددرمانی می‌کنند و حتی برخی موفق به درمان نمی‌شوند چراکه باید زیرنظر فرد پزشک و روان‌شناس باشند و نوع درمان می‌تواند از درمان دارویی و پرهیزمدار متفاوت باشد درواقع باید توسط فرد آموزش‌دیده روند درمان طی شود.

گلچوبی تصریح می‌کند: موضوع مهم دیگر حمایت‌های لازم از فرد درحال ترک است، گاها می‌بینیم افراد دوران درمان را طی کردند ولی دوباره به سوی اعتیاد کشیده می‌شوند و نکته مهم اینکه فرآیند بهبودی براساس زمان، نوع اعتیاد و سایر تعریف می‌شود.

اراده فرد بیمار خیلی مهم است و اینکه در کنار فرد، خانواده بهبودیافته مهم هستند؛ به‌طوری‌که هرچه خانواه به‌عنوان حامی در کنار فرد باشند خروجی بهتر خواهد بود.

وی خاطرنشان می‌کند: موضوعی که از همه مهم‌تر است این بوده که باید زمینه بازگشت فرد به اجتماع احیا شود تا بتوانند در جامعه استعدادهای خود را ظهور و بروز دهند.

اگر بعد از فرآیند ترک مراقبت‌ها از فرد بهبودیافته برداشته برداشته یا کمرنگ شود احتمال دارد فرد دوباره برگردد که در این صورت تخریب به مراتب شدیدتر از اولیه می‌تواند باشد.

این کارشناس حوزه اعتیاد می‌گوید: موضوع مهم اینکه نباید با کوچکترین اشتباه و خطا ناامید شویم و کل پروسه درمان را متوقف کنیم ؛ درمان اعتیاد شدنی است و موارد زیادی از افراد حتی کارآفرین شدند و دیگران را حتی مشغول به کار کردند؛ عموما افرادی دچار لغزش شدند که  خوددرمانی کرده ولی درحال حاضر شیوه‌های درمانی مختلفی داریم که لازم است افراد با راهنمایی و مشاوره وارد این مسیر شوند.

به گزارش فارس، شاید هنوز هم این باور که یک معتاد نمی‌تواند ترک کند وجود داشته باشد ولی در مقابل این باور خیلی‌ها در عمل نشان دادند که انسان بااراده می‌تواند...

انتهای پیام/۸۶۰۳۴/ج/م

کد خبر 59144

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 5 =

خدمات الکترونیک پرکاربرد