رنگ‌پاشی در دنیای بی‌رنگ‌ها

گفت‌وگو با ۲ بانوی هنرمند و قالیباف زنجانی که باوجود نابینایی توانسته‌اند به موفقیت‌های بزرگی در این رشته برسند.

چشمانشان قهوه‌ای خوشرنگ است و مثل عقیق می‌درخشد. دلشان حتما آبی است و لبخند شیرین‌شان سبز رنگ، صدای‌شان طعم پرتقال می‌دهد و مرام‌شان عطر سادگی و صداقت. ظاهرشان رنگارنگ و چشم نواز است اما خودشان دنیا را فقط با یک رنگ تماشا می‌کنند؛ سیاه. البته کسی چه می‌داند شاید دنیای آنها هم سراسر رنگ و زیبایی است برای همین حالا تبدیل شده‌اند به دو هنرمند قالیباف. قالیباف که باشی باید رنگ بشناسی،​ باید با رنگ‌ها زندگی کنی، باید عاشق رنگ و رنگ‌پاشی روی دار باشی و آنها با دو چشمی که هیچ سویی ندارد، همه اینها را دارند و این یعنی برای خودشان دنیای قشنگی ساخته اند؛​دنیایی که فقط با همت ، اراده و فعل خواستن جان گرفته است. به دعوت یکی از دوستان سر ازگالری‌ای درآوردم که پاتوق گروهی از نابینایان هنرمند است؛ فضای وسیع و دلبازی که آرامش خاصی دارد و تا چشم کار می‌کند، اشیای عتیقه و فرش به شکلی هنرمندانه و زیبا آن را احاطه کرده است؛ محیط دنجی که توسط معلمی بازنشسته برای شاگردان روشندلش فراهم شده تا در روزهای دلتنگی محل گردهمایی و آرامش باشد برایشان، شاگردانی که حالا هرکدام جایگاه علمی بالایی را کسب کرده، ولی بیکارند! پای صحبت دو نفر از اهالی این گالری زیبا نشسته و دل به دل پردرد شان داده‌ایم؛ پای صحبت شبنم سعادتی و فاطمه موحد که پس از به پایان رساندن تحصیلات دانشگاهی در جست‌وجوی کار به هنر و حرفه قالیبافی می‌رسند و در آن خبره می‌شوند. قالیبافی توسط نابینایان قبل از این هم با یک همراه و نقشه‌خوان انجام می‌شد اما دلیل این‌که سراغ این هنرمندان نابینا رفته‌ایم، ابتکار درکار قالیبافی و مستقل عمل کردن آنهاست. شبنم و فاطمه همیشه سعی کرده‌اند محدودیت‌هایی را که در مسیر رسیدن به اهدفشان وجود دارد، خودشان رفع کنند. آنها باخط بریل روی نخ‌ها شماره بندی کرده‌اند. همچنین با نرم افزاری که روی گوشی نصب کرده‌اند، می‌توانند به تنهایی قالیبافی کنند و دیگر نیاز به همراهی و حمایت دیگری برای بافت قالی ندارند.

وقتی از تلاشت نتیجه نگیری، منزوی و افسرده می‌شوی
گپ و گفت ما با شبنم سعادتی از هنر قالیبافی‌اش و این‌که چطور به این هنر و حرفه روی آورد، ​شروع می‌شود و می‌رسد به مشکلات و چالش‌هایی که او به عنوان یک معلول در این مسیر و در زندگی با آن درگیر بوده و هست.  شبنم متولد ۱۳۷۱ و ساکن روستای دیزج آباد است و مدرک کارشناسی ارشدش را با بالاترین نمرات در رشته تاریخ تمدن اسلامی از دانشگاه سراسری قم گرفته است.  قالیبافی، دومیدانی و عضویت در تیم شطرنج نابینایان، بخشی از فعالیت‌ها و توانمندی‌های اوست؛​دختری که معتقد است اگر کسی نتواند به اهداف و خواسته‌های خود برسد، دلیلش را باید در ضعف و سستی و عدم پشتکار خود جست و جو کند.

 چطور و چرا در مسیر قالیبافی قرار گرفتید؟
ماجرا از یک نذر شروع شد و ادای دینی که به گردنم بود و برای ادای آن تصمیم گرفتم خودم دست به کار حرفه‌ای شوم. با یکی از دوستان قدیمی تماس گرفتم و او مرا به این سمت سوق داد. البته بیکاری هم برایم آزاردهنده بود، ضمن این‌که به هنر قالیبافی هم علاقه‌مند بودم.
زمانی که شروع به آموختن کار کردم تازه کرونا آمده بود. علاوه بر این نقص عضو ظاهری هم بود، با این همه ایمان داشتم که اگر کاری را شروع کنم تا انتها ادامه می‌دهم. همین‌طور هم شد گرچه انرژی زیادی برای این کار گذاشتم (چند برابر دیگران) اما همین سختی کار انگیزه و تلاشم را بیشتر کرد.
 خانواده چقدر در موفقیت شما تاثیرگذار بوده و هستند؟
همگام بودن با یک نابینا و هموار کردن مسیر زندگی برای نابینایان نیازمند این است که در دنیای بیرنگ بچه‌های نابینا غرق شوی و گاهی فراموش کنی که خودت هم بینایی و این تنها کار خانواده است. این‌که تمام سختی‌ها را به جان بخری و نگاهت را به دیگری ببخشی تا با چشم‌های تو ببیند و زندگی کند، تنها کار مادران است که من هم در مسیر زندگی این را تجربه کردم و این پدر و مادر و برادرانم بودند که کمک حالم شدند.
 حتما در طول زندگی هم با مشکلات و سختی‌های زیادی مواجه بوده‌اید. از آنها هم کمی برایمان می‌گویید؟
زندگی یک نابینا همیشه جدال با مشکلات است، چه در زمینه کار و تحصیل و چه تفریح چرا که تمام زیرساخت‌های کشور ما در راستای رفع نیازهای افراد سالم است و هیچ فکری برای افراد معلول نشده‌است. سختی‌های تحصیلی ما به چشم افراد عادی نمی‌آید، درحالی که برای نابینا رفت‌وآمد و تامین منابع آموزشی همیشه یک دغدغه بوده. به خاطر دارم دوره دبیرستان یک‌سال بدون کتاب درسی ‌تحصیل کردم. نزدیک سه سالی که در خوابگاه دانشجویی بودم با وجود همه سختی‌ها یاد گرفتم مستقل باشم و به تنهایی رفت‌وآمد کنم و همین استقلال برایم بسیار ارزشمند است. در جامعه پا گذاشتم و تحصیل کردم، در حالی که خیلی از نابینایان به دلیل سختی‌ها و مشکلات خانه‌نشین شده‌اند. به نظر من نابینایان اول از هر چیز باید برای رسیدن به اهداف اجتماعی‌شان تلاش کنند، هر چند انرژی زیادی از آنها خواهد گرفت ولی باید تلاش کنیم و پشتکار داشته باشیم تا بتوانیم خود را با محیط بینایان وفق دهیم.
 به نظرتان جامعه ما نحوه ارتباط درست با معلولان به‌ویژه نابینایان را فراگرفته است؟
متاسفانه هنوز برخورد با افراد معلول در جامعه ما مناسب نیست که به احتمال زیاد دلیلش عدم اطلاع‌رسانی و فرهنگسازی است. من به‌عنوان یک نابینا زمانی که در ستون آگهی‌ها به‌دنبال کار می‌گردم متوجه این برخورد نامناسب می‌شوم. حتی وقتی می‌خواستیم قالیبافی را شروع کنیم با اتحادیه فرشبافان که تماس گرفتیم کارشناس فرش با شک و دودلی زیاد راهنمایی‌مان می‌کرد ولی کار را که شروع کردیم و پی به توانایی‌هایمان که برد، بیشتر همراهی و کمک‌مان کرد.
 دوست داری یک روز دوباره بینایی‌ات را به دست بیاوری؟
دوره دبیرستان دوست داشتم ببینم چون رابطی داشتم که زبانش خوب نبود و به‌سختی سؤالات را برایم می‌خواند یا در امتحانات اکثرا دیر می‌آمد و من در آن شرایط آرزو می‌کردم ای‌کاش من هم مثل بقیه از نعمت بینایی برخوردار بودم تا بتوانم با آرامش امتحان دهم.
 انتظارت از مسؤولان چیست؟
راستش بسیار ناراحتم از کم‌توجهی مسؤولان به افرادی که از نعمت بینایی محرومند و در کنار دیگر دانش‌آموزان در مدارس به‌سختی تحصیل می‌کنند و در پایان کار که باید نتیجه بگیرند و شغلی داشته باشند تا نیازهای روحی و مالی‌شان تامین شود، به‌حال خود رها می‌شوند و همین نتیجه نگرفتن از تلاش در نهایت باعث سرخوردگی، انزوا و افسردگی نابینایان می‌شود.

کاش ساده‌ترین چیزها برای هیچ‌کسی آرزو نشود
شبنم یک همراه خوب هم دارد که طی مسیر با او راحت‌تر شده است. همراه او فاطمه موحد است که مثل خودش از نعمت بینایی محروم است.
فاطمه اما با وجود همه محدودیت‌ها توانسته در مقطع کارشناسی فارغ‌التحصیل شود و به پیشنهاد شبنم در مسیر فراگیری هنر قدم بردارد.

به‌عنوان یک هنرمند نابینا چه آرزویی داری؟
آرزو می‌کنم ساده‌ترین چیز، معمولی‌ترین نعمت، هیچ‌وقت برای هیچ‌کس آرزو نشود، این‌که به‌راحتی در خیابان راه بروم بدون این‌که سوژه نگاه افراد باشم. آرزو می‌کنم مشکل اشتغال و ازدواج که راه همه جوان‌ها را سد کرده و در قشر نابینا بسیار حادتر است، حل شود. مساله اشتغال یکی از مهم‌ترین مشکلاتی است که با آن مواجهیم، ​آن‌قدر که برخی افراد نابینا با وجودی که در بهترین دانشگاه‌های کشور تحصیل کرده‌اند هنوز بیکارند.  جامعه بسیاری از توانایی‌های افراد نابینا را نادیده گرفته است. خانم‌های نابینا بیشتر از بقیه بانوان با مشکل ازدواج مواجهند. در چنین شرایطی که یک خانم نابینا نه امکان ازدواج دارد و نه کار، در عین حال که به خودشناسی و خودباوری رسیده مجبور می‌شود در زندان خانه محبوس شده و در نهایت به بیماری افسرده‌گی دچار شود.
برخورد و رفتار مردم با یک نابینا چگونه است؟
شوربختانه نوع برخورد با نابینا درست نیست و فرهنگ پذیرش نابینا در جامعه وجود ندارد. زمانی که ما را در خیابان می‌بینند اولین چیزی که به ذهن مردم می‌رسد ناتوانی ماست. انگار افراد عادی با چشم‌شان حرف می‌زنند، با چشم‌شان کار می‌کنند یا با چشم‌شان راه می‌روند، درحالی‌که افراد نابینا توانایی‌هایی دارند که بقیه افراد از آن محرومند و به‌جای توجه به این توانایی‌ها تنها نقص نابینایی آنها به چشم دیگران می‌آید.
دوست داری دوباره توان دیدن را به دست بیاوری؟
کوچک‌تر که بودم دوست داشتم ببینم و همان کارهایی را بکنم که افراد بینا انجام می‌دهند، مثلا به تنهایی رفت‌وآمد کنم. به مرور با شرایطم کنار آمدم و عاشق ندیدن شدم چون روی داشته‌هایم تمرکز کردم و محدودیت‌هایم را پذیرفتم و سعی کردم از آنها لذت ببرم وهمه اینها با گذشت زمان به‌وجود می‌آید. بزرگ‌تر که می‌شوی متوجه اینها می‌شوی و دیدن دیگر برایت اهمیتی ندارد. لمس‌کردن هم  نوعی دیدن است و زمانی که چیزی را برای اولین‌بار لمس می‌کنیم آن را در ذهن خود می‌سازیم و با پذیرش این شرایط اولین گام مثبت را در جهت موفقیت برمی‌داریم.
چطور می‌توانی بگویی محدودیت‌ها را پذیرفته‌ای و از خیر تماشای دنیا گذشته‌ای؟
من هم هنوز به‌طور کامل محدودیت خود را نپذیرفته‌ام و گاهی که سختی‌ها و مشکلات سر راهم قرار می‌گیرد از شرایطی که دارم ناراحت می‌شوم، ولی این یک واقعیت است که انسان باید تحت هر شرایطی حرکت کند و از حالت سکون و ایستایی خارج شود. وقتی انسان پذیرفت که باید حرکت کند کم‌کم شرایط هم فراهم می‌شود و توانایی‌های دیگر را جایگزین محدودیت‌هایش می‌کند. وقتی شروع به قالیبافی کردیم به دلیل نبود بینایی سختی بسیاری کشیدیم و کار یک‌ماهه برای ما شش‌ماه طول کشید اما سختی کار را دوست دارم چون ذهنم را به چالش می‌کشد و هنر دست و استعدادی که خدا به من داده جلوه‌گر می‌شود و این برایم لذتبخش است. به نظر من قدم اول همیشه سخت است ولی وقتی که برمی‌داریم حمایت‌ها پشت سر هم می‌رسد. ندیدن البته آدم را محدود می‌کند ولی آن‌هم با تکنولوژی و کمک افراد عادی به نتیجه می‌رسد، بنابراین نمی‌توان تمام زندگی را به خاطر نداشته‌ها مختل کرد.
بیشترین مشکلاتی که افراد نابینا با آن مواجهند کدام است؟
مشکل تردد یکی از بزرگ‌ترین مشکلات ماست. متاسفانه خیابان‌های شهر برای تردد نابینایان و افراد معلول مناسب‌سازی نشده و به همین علت این افراد مشکلات بسیاری در تردد دارند. از طرفی هر روز هم طرح ترافیک جدیدی اجرا می‌شود که مشکلات نابینایان را بیشتر کرده است.
بحث اشتغال هم یکی دیگر از مشکلات مهم ماست و با وجود این‌که ادارات دولتی موظف شده‌اند ۳درصد ظرفیت استخدام خود را به افراد معلول و نابینا اختصاص دهند شاهدیم که این مساله رعایت نمی‌شود و در حد حرف باقی مانده است.

منبع: روزنامه جام جم

کد خبر 44604

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =

خدمات الکترونیک پرکاربرد