۱۶ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۶
"دنیای فراموش شدگان"

دنبال چیزی در داخل کمدی می گردد. ما را که می بیند وقعی نمی نهد، کارش را ادامه می دهد و جستجو می کند، شاید دنبال گمشده ای می گردد: جرعه ای محبت؛ محبتی که در بیرون و در خانه فرزندانی است که او را فراموش کرده اند.

گزارش از: نعمت الله آرمان نیا

مادران، این فرشتگان زمینی را می بینی که گویا توان پرواز از بالهایشان گرفته شده است، آهنگ شادی در حال پخش است و فضای زیبایی تدارک دیده شده است؛ گل آرایی و تزئین.

سلامشان که می کنید، هاج و واج، فقط نگاهت می کنند. شاید با واژه سلام نیز غریبه شده اند. آن دیگری از دور، ما را صدا می زند و خوش آمد می گوید، او- استثنائاً- سرحالتر و شاداب است و گله و شکایتی ندارد.

یکی از مادران با تصور گوشی و با توهم فرزندانش، با آنان تلفنی حرف می زند، با لحن آمرانه، انگار دستورِ چیزی یا کاری را می دهد، غافل از آنکه او دیگر، کدبانوی خانه نیست.

اینجا دنیای دیگری است، "دنیای فراموش شدگان". از صورتهای خسته و افسرده آنها پیداست که چقدر احساس غربت می کنند. مادر را ستون خانواده نامیده اند، اما دریغ که این ستونها سالهاست که فرو ریخته اند. به راستی آن بیرون، آن خانه های بی ستون، آیا همچنان استوار و پا برجا مانده اند؟

اینجا آسایشگاه نام گرفته است، اما آسایش او زمانی فراهم است که چشمش به دیدن فرزندنش باز شود.

گویا این مادران صرفاً مأمورانی بوده اند که زندگی و رفاه فرزندانشان را فراهم و دنبال سرنوشتشان در این گوشه خلوت آمده اند. لالایی خوانهای آن سالها، دیگر با موسیقی و داروی خواب هم خوابشان نمی برد. مگر می شود از آنها لالایی خواندن انتظار داشت؟ فقط جسمشان اینجاست و روحشان سالهاست که عروج کرده و در بهشت، جای گزیده است. این فرشتگان زمینی، روزی همه کاره خانه بوده اند و حالا عده ای، دلسوزانه جسمشان را جابه جا می کنند.

اینجا میدان قرآن شهر ایلام، جنب تالار پیوند، "مرکز آسایش"، تنها سرای سالمندان زن ایلام است.

به گفته "طیبه صیدخانی" مسئول مرکز، 38 نفر بانوی سالمند از اقشار مختلف در این مرکز نگهداری می شوند. او اصلی ترین و فوری ترین نیاز ساکنان این مرکز را مواد غذایی، پوشینه بهداشتی، دارو و مواد بهداشتی می داند. صیدخانی تأکید می کند که داروهای مکمل، ویتامین، ماسک، دستکش و مواد ضدعفونی کننده از نیازهای این مرکز در حال حاضر در زمان همه گیری ویروس کرونا است. او با ابراز تأسف، از عدم مشارکت مردم برای کمک به آسایشگاه می گوید.

به گفته صیدخانی این مرکز مدت 7 سال است که با مدیریت وی و زیر نظر بهزیستی استان به بانوان سالمند ارائه خدمت می کند.

هر چه هست هر کس اینجا را می بیند حاصل دیدارش چیزی جز بغض نیست، که آن بغض را یا با خود می برد یا همین جا می ترکد و تبدیل به اشک می شود، "اشکی که شاید او هم ماتم می گیرد".

اینجا را باید دید و بغض کرد و اشک ریخت و آرزو کرد تا شاید روزی این آغوشهای پر محبت با حضور فرزندانی با محبت، پر شود.

مادر! نمی دانم فرزندت در آخرین لحظه ای که تو را اینجا آورد، چه حسی داشت؛ اما مطمئن باش آن حس هنوز در جانش جریان دارد او محبت را یکجا، اینجا، امانت گذاشت و رفت...

کد خبر 42647

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 4 =

خدمات الکترونیک پرکاربرد