در رسانه | پدری که خود را وقف نگهداری از چهارفرزند معلولش کرده است

پرهیزکاری، پدر قزوینی است که مسئولیت نگهداری از چهار فرزند معلولش را به تنهایی بر دوش می‌کشد

به گزارش خبرنگار اجتماعی شاخص، معلولیت شامل طیف‌های مختلفی می‌شود که در این میان کم توانان ذهنی نیاز به توجه بیشتری دارند، برخی از خانواده‌های دارای معلول ذهنی به قدری در مشکلات غرق می‌شوند که حتی گاهی فرصتی برای پیگیری مسائل ناشی از عدم حمایت‌ها را ندارند.

به سراغ پدری رفتیم که حرف‌های زیادی برای گفتن داشت، پدری که علاوه بر نقش خود باید نقش مادری هم در نگهداری از چهار فرزند دارای معلولیت ذهنی شدید، ایفا کند.

حاصل زندگی او و همسرش هفت فرزند است که سه فرزند سالم و مابقی معلول هستند و باوجود تمام سختی‌ها و مشکلات اما عاشقانه از فرزندانش نگهداری می‌کند.

حسینعلی پرهیزکاری در گفت‌وگو با خبرنگار اجتماعی شاخص، با اشاره به مشکلات متعدد زندگی‌اش اظهار کرد: من و همسرم هیچ نسبت فامیلی نداریم اما با وجود آزمایشات متعدد هنوز دلیل معلولیت فرزندانم مشخص نشده است.

وی با بیان اینکه در طول این سال‌ها برای نگهداری از فرزندانمان متحمل رنج‌های بسیاری شدیم، افزود: امرار و معاش در شرایط فعلی با چهار فرزند معلول بسیار دشوار است به ویژه معلولینی که از نوع کم توان ذهنی باشند.

این پدر قزوینی دامه داد: اوایل ازدواج و بچه‌دارشدنمان در تهران زندگی می‌کردیم و من هم به عنوان یک شاگرد در کارگاه خیاطی مشغول به کار بودم اما با توجه به شرایط اقتصادی و عدم توانایی تامین اجاره خانه و گذراندن زندگی تصمیم گرفتیم به قزوین مهاجرت کنیم.

با فوت همسرم تمام کارهای فرزندان معلولم را به تنهایی انجام می‌دهم

وی ابراز کرد: در قزوین منزلی را اجاره کردیم و من هم با توجه به حرفه‌ای که داشتم مجدد به شاگردی در یک خیاطی مشغول شدم اما زندگی در شهر سختی‌های خود را دارد و ما علاوه بر هزینه‌های درمان بچه‌ها باید از پس مخارج کرایه خانه و معیشت زندگی نیز برمی‌آمدیم.

پرهیزکاری اذعان کرد: چند سال که گذشت بازهم بر اثر فشارهای اقتصادی نتوانستیم در شهر دوام بیاوریم و به ناچار تصمیم گرفتیم به الموت، زادگاه کودکی‌ام بازگردیم.

وی افزود: اگرچه نگهداری از بچه‌های معلول در شهر به جهت دسترسی به دارو و درمان معقولانه‌تر است اما ما چاره‌ای نداشتیم و برای اینکه بتوانیم دوام بیاوریم باید به روستا بازمی‌گشتیم.

این پدر چندمعلول بیان کرد: دخترم مریم 38 ساله فرزند بزرگ ماست که از معلولیت ذهنی رنج می‌برد اما خوشبختانه قدرت تکلم دارد و از پس کارهای شخصی خود برمی‌آید اما گاهی مانند یک کودک بهانه‌گیری می‌کند و باید با صبر و حوصله بسیاری آرامش کنیم.

وی اضافه کرد: امید 35ساله و فرزند دومان است که مشکل اعصاب و روان دارد لذا مدام باید تحت مراقبت خانواده و نظارت پزشک باشد که در غیراین‌صورت و عدم مصرف دارو تشنج می‌کند؛ از آنجایی که روند درمانش در تهران انجام می‌شود، ماهانه مجبور هستیم که به تهران رفت‌وآمد کنیم.

پرهیزکاری ابراز کرد: فرزند دیگرم فاطمه است که او علاوه‌بر معلولیت شدید جسمی و حرکتی، قدرت تکلم ندارد و از ابتدا تحت نظر همان پزشک در تهران است که خوشبختانه به تازگی روند مصرف داروهایش کمتر شده اما باتوجه به ناتوانی جسمی و حرکتی‌اش نیاز به مراقبت بسیار دارد.

این پدر قزوینی اظهار کرد: سحر 23ساله و آخرین فرزندمان است که معلولیت ذهنی دارد و شرایطش به قدری حاد بود که توانایی کنترل او را در منزل نداشتیم و با توجه به داشتن سه فرزند معلول دیگر، او را به مرکز نگهداری بهزیستی سپردیم اما اکنون تصمیم دارم که او را به منزل بازگردانم.

وی با بیان اینکه هیچکدام از فرزندان معلولش آموزش‌پذیر نیستند، گفت: امید و فاطمه توانایی استحمام و انجام کارهای شخصی را ندارند و تمام کارهای مراقبت از آن‌ها بر عهده من و مادرشان بود که اکنون مریم مقداری در کارهای رسیدگی به خواهر و برادرش کمک می‌کند.

زمانی که از همسرش سوال کردم در حالی که بغضش را فرو می‌خورد با لحنی پر از اندوه گفت: همسرم تا چندی پیش که عمرش به دنیا باقی بود مانند کوهی از صبر و ازخودگذشتگی پشتیبان من و فرزندانم بود اما اکنون بیست روز است که از میان ما رفته و مرا با این حجم از مسئولیت تنها گذاشته است.

پرهیزکاری ابراز کرد: همسرم علاوه بر نگهداری و مراقبت از بچه‌ها؛ تمام امورات دیگر مانند کارهای بهزیستی و دریافتی مستمری‌های آنان را بر عهده داشت و اکنون که از دنیا رفته من باید زمانی را برای رسیدگی به این امور اختصاص دهم.

پدر چند معلول یادآور شد: سه فرزند دیگرش که دختر هستند نیز ازدواج کرده‌اند اما متاسفانه با مشکلات متعددی در زندگی‌هایشان مواجه‌اند که دغدغه زندگی آن‌ها کم از غصه فرزندان معلولم ندارد.

زندگی‌ام صرفا با پول یارانه و بهزیستی می‌گذرد

وی ادامه داد: از زمانی که به روستا بازگشتیم بیکار شدم در حالی که قبلا شرایط زندگی‌ام بهتر از این بود اما در حال حاضر منبع درآمد خاصی ندارم و از پول یارانه و کمک هزینه بهزیستی باید زندگی‌مان را بگذرانم که آن هم صرف هزینه‌های درمانی و تامین مخارج فرزندانم می‌شود.

پرهیزکاری عنوان کرد: چرخ خیاطی‌ام را هنوز دارم اما با توجه به جمعیت پایین روستا مشتری چندانی ندارم، اگر هم مشتری پیدا شود با هزینه بسیار کم انتظار کار دارد.

این پدر قزوینی خاطرنشان کرد: از کمیته‌امداد درخواست تسهیلات برای راه‌اندازی یک مغازه کوچک در شهر کردم که موافقت شد اما متأسفانه کسی را ندارم که بتواند در بانک ضمانتم را بپذیرد چون تمام اقوام روستایی هستند و شرایط لازم برای ضمانت را ندارند.

وی افزود: اکنون که همسرم از دنیا رفته و وظیفه نگهداری از فرزندان معلولم بر دوشم افتاده انتظار دارم که از من حمایت شود تا بتوانم شغل مناسبی در شهر پیدا کنم و از پس تامین مخارج خانه و نگهداری فرزندانم برآیم.

پدر چند معلول بیان کرد: فرزندانم ماهانه نیاز به دارو و دکتر دارند که باتوجه به مسافت طولانی برایم بسیار دشوار است لذا تصمیم داشتم که بتوانم منزلی در شهر اجاره کنم و راحت‌تر بتوانم امورات درمانی فرزندانم را انجام دهم که با توجه به شرایط اقتصادی توانایی این کار را نداشتم.

پرهیزکاری اظهار کرد: من یک پدرم و آرزو داشتم عروسی دخترانم و ازدواج پسرم را ببینم اما تقدیر اینگونه برایشان رقم زده و اکنون که همسرم نیست، وظیفه‌ام سنگین‌تر هم شده و همزمان باید هم پدر، هم مادر و هم پرستار باشم چون زندگی با این بچه‌ها صبر و مراقبت زیاد می‌طلبد.

پدر چند معلول در پایان گفت: 38 سال است که زجر می‌کشم اما به روی خود نیاورده و تحمل کرده‌ام اما اکنون که همسرم نیست آینده‌ای بسیار سخت‌تر پیش روی خود می‌بینم لذا از مسئولین انتظار دارم دردهای من را بشنوند و چاره‌ای پیش پایم بگذارند تا بتوانم کسب و کاری ایجاد کنم و وظیفه پدری‌ام را در قبال فرزندانم ادا کنم.

کد خبر 40125

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 2 =

خدمات الکترونیک پرکاربرد