ما فکر میکنیم هر آدمی قصهای دارد و هرکس یک زندگی را در خود خلاصه کرده است. حالا که به لطف در میان گذاشتن مسائل و نگرانیها، ما را مَحرم خود میدانید، چرا به همین اکتفا کنیم؟ ما راوی قصهها و دردهای شما هستیم. در فارس من شما سردبیر هستید و ما تنها میانجی شماییم برای شنیده شدن صدا و پیگیری مشکلاتتان. در این روایتها میکوشیم تصویر بیروتوش و دستاولی از جهان شخصی مردم را به اشتراک بگذاریم:
اول| دوران کودکی به سختی میگذشت. نگاه عجیب و مبهم مردم فقط یک سوال را در ذهن او ایجاد میکرد: من کیستم؟ روزهای زیادی گذشت. به نگاهها عادت کرد. خود را شناخت. سرش را بالا گرفت و راه پیش رویش را با افتخار ادامه داد. آقای نقدی از همان دوران کودکی دچار معلولیت از ناحیه پا بود. حالا او در آستانه ۳۸ سالگی نگران خود و دوستانش است. ساکن اراک است. از سال ۹۲ وارد آموزش و پرورش میشود. همکارانش مانند او از معلولیت رنج میبرند. رفت و آمد برای آنها همیشه مشکلساز است. ویلچرهای خارجی آنقدر سنگین هستند که حملونقل آنها اراده و نیروی آهنین میخواهد.
دوم| داستان اینجا شروع شد. معلم قصه ما تلویزیون را روشن کرد. با فکر و خیالی مشوش شبکهها را عوض میکرد، یک آگهی تلویزیونی دید. فقط چند کلمه را شنید: سبک، آسان، قابل حمل. شماره را سریع یادداشت کرد. با امیدی که در روحش تزریق شده بود تلفن را برداشت. با هر بوق نبضش تند میزد. قیمت را پرسید ناگهان قلبش از تکاپو ایستاد. ۱۹ میلیون تومان را از کجا بیاورد؟ آن هم با حقوق آموزش و پرورش. اصلا بحث شغلش نبود. هر معلول شاغل، چطور میتوانست آن پول را برای یک ویلچر خرج کند؟ اسمش ویلچر سبک بود. اما قیمیتش وزنهای بر دوش معلولین عزیزمان بود.
سوم| آقای نقدی مدتهاست فارس من را میشناسد. مطالبات زیادی برای ما ثبت کرده. از وقتی که با شرکت دانشبنیان تماس گرفته فکر و ذکرش تهیه ویلچر برای معلولان است. در تماسی که با او داشتم بارها تکرار میکرد: «من خودم مهم نیستم زیرا میتوانم با عصا راه بروم. ولی همکار من موقع رفت و برگشت مجبور است آن ویلچر سنگین را حمل کند. نه تنها همکارم بلکه تمامی دوستانی که میشناسم از این مشکل رنج میبرند.» چقدر دلنشین نگرانی خود را بابت دوستان ابراز میکرد؛ چقدر این مرد فداکار بود که مشکل دوستانش را به مشکل خود ترجیح میداد. مطالبه او دو جنبه داشت: ۱-حل مشکل معلولین ۲- حمایت از کالای ایرانی. آقای نقدی میگوید اینطوری با یک تیر دو نشان میزنیم.
چهارم| زمانی که آقای نقدی برای زیارت به مشهد رفت؛ نیازمند ویلچری برای رفت و آمد آسان بود. او از صحنها گذشت و جای مخصوص آنها را پیدا کرد. اما برداشتن ویلچر در توان او نبود. ویلچرهایی که در صحن استفاده میشدند مخصوص بازی کودکان بود؛ سنگینی این ویلچرها برای کودکان حکم ستون داشت. ساعتها بدون آنکه ویلچر ذرهای حرکت کند همبازی کودکان میشد. این سنگینی برای پیرزنهایی که از آن استفاده میکردند چند برابر میشد. وقتی که زنان و مردان پیر تحمل این سنگینی را ندارند پس چه توقعی از معلولین باید داشت؟! حتی جوانان به راحتی نمیتوانند این ویلچرها را حرکت دهند. فکری مانند جرقه، ذهن آقای نقدی را روشن کرد. به آستان قدس رضوی پیام فرستاد. مشکل معلولین را با دقت و ظرافت شرح داد. پیشنهاد کرد برای حمایت از معلولین و تولید ملی، دست این شرکت دانشبنیان را بگیرند. او هنوز منتظر پاسخ آستان است.
پنجم| در کمپین در آمده: «شرکت دانش بنیان « …» در زمینه تولید ویلچرهای سبک کربنی وزن حدود ۸ کیلو فعالیت میکند. با توجه به سبک بودن این ویلچر، مشکل حمل ونقل و جاگذاری بسیار آسان آن در وسایل نقلیه جهت استفاده معلولین و جانبازان عزیز حل شده است. اما یک مشکل در میان است با توجه به بالا بودن مواد اولیه و هزینه تمام شده محصول باعث شده است بسیاری از این عزیزان گروه هدف از این محصول منتفع نباشند. از تمامی مسئولان دلسوز در سازمان بهزیستی و علوم پزشکی و… و خیران عزیز در خواست میکنم با مساعدت مالی به این شرکت باعث شوید دعای خیر این عزیزان معلول ذخیره آخرتتان باشد انشاءالله»
ششم| چرا این ویلچرها گران هستند؟ ۱- مواد اولیه و الیاف کربنی گران و کم یاب هستند. ۲- برای تهیه یک ویلچر به سبک کربنی وسایل و دستگاههای مختلفی استفاده میشود. این دستگاهها هزینه استهلاک هم دارند. به گونهای که برای تولید یک ویلچر کربنی نیازمند: نیروی کار، هزینه استهلاک و مواد اولیه هستیم. مشخص است در این اوضاع بههم ریخته اقتصادی قطعا مدیریت هزینهها کار دشواریست. ۳- این شرکت فعالیت و مجوز در ایران دارد. متاسفانه شاهد عدم حمایت از جانب ارگانها و مسئولین هستیم. لازمه بقا و پایداری یک شرکت دانشبنیان قطعا حمایت است.
هفتم| اما راه حلی که معلولین پیشنهاد کردهاند: ۱- علاوه بر اینکه دولت باید از این شرکتها حمایت کند. حمایت ملت هم لازم است. خیرین عزیز کشورمان میتوانند بستری را برای کمک به این قشر آسیب دیده فراهم کنند. ۲- اعطای وام از سوی بانکها، شاد شدن معلولین و رونق کار در شرکتها را به همراه میآورد. حمایت از کالای ایرانی باعث رشد و شکوفایی کشورمان میشود.
هشتم| تنها خواسته آنها داشتن ویلچر برای کار و زندگی روزمرهشان است. اگر ویلچر مناسبی برای آنها نباشد، رفته رفته سلامتی جسمانی آنها رو به خطر میرود. زمان برای هرکس ارزشمند است. سنگینی ویلچرها زمان را به بازی میگیرد. اختیارشان را برای سرعت بخشیدن به کارها از دست میدهند. آنان تمام امیدشان فقط به این سه کلمه: سبک، آسان، قابل حمل وابسته است.
نظر شما