جوان مستاجری که ۲ کودک بیمار را به فرزندخواندگی قبول کرد/ کودک بیمار شیرخوارگاه را به ما بدهید

در ۴ سال گذشته، با تلاش «امید عابدشاهی» ۸۰ کودک بی‌سرپرست شیرخوارگاه با انواع بیماری‌های صعب‌العلاج صاحب خانواده شدند. می‌دانید در همین روزهای کرونایی برای دو کودک بی‌سرپرست با بیماری اچ آی وی مثبت، ۸ خانواده متقاضی فرزندخواندگی وجود دارد؟ می‌دانید سنت زیبای فرزندخواندگی آنقدر پا گرفته که عابدشاهی می‌گوید از سراسر ایران متقاضیان فرزندخواندگی کودکان بیمار شیرخوارگاه با او تماس می‌گیرند؟

گروه جامعه خبرگزاری فارس ـ عطیه اکبری: این ماجرا نه سناریوی یک فیلم است نه تخیل و قصه ای که نیمه شبی در ذهن نویسنده ای جرقه بزند و آن را دستمایه یک رمان کند. یک ماجرای واقعی است از زندگی خانواده ای که فارغ از هیاهوی زمانه، عاشقانه زندگی می کنند و نماد ایثار و بخشش هستند.

یک راست نمی توانیم سراغ قهرمانان گزارشمان برویم و مقدمه ای نیاز است. حتما  می دانید همه همّ و غم یک خانم باردار چیست؟ اینکه آزمایش های بررسی سلامت جنین و غربالگری، سلامتی او را تأیید کند. نذر و نیازها می کنند. اگر آزمایش ها خبر از بیماری نادر دهد گاهی پزشک دستور سقط جنین را می دهد، بعضی زوج ها جنین بیمار را با اشک و آه نگه می دارند و دل می بندند به شفای او و رحمت خدا.

 اما دسته سومی هم هستند؛ آنها که بعد از به دنیا آمدن نوزادی با معلولیت یا بیماری صعب العلاج به دلیل فقر یا هر دلیل غیرقابل توجیه دیگر او را درست در روزهایی که آغوش مادر برایش امن ترین جای جهان است، سر راه می گذارند. کودک، غریبانه سر به گریه می گذارد، صدای گریه کودک رها شده در کوچه بن بست یا هیاهوی خیابانی شلوغ  گوش عابری را تیز می کند، سر از کلانتری در می آورد، از آنجا هم اورژانس اجتماعی... تا اینکه بعد از چند روز؛ محروم از آغوش مادر و محبت پدر، خانه اش می شود شیرخوارگاه بهزیستی.

این کودکان بیمار و بی سرپرست در بهزیستی با عنوان کودک خاص پذیرش می شوند. یعنی اگر به ازای هر کودک بی سرپرست سالم چند خانواده متقاضی فرزندخواندگی وجود داشته باشد، این کودکان شانسی برای خانواده دار شدن ندارند. تنها و غریب بزرگ می شوند.

فاطمه هفت ماهه هم مثل خیلی از بچه های دیگر شیرخوارگاه، مُهر کودک خاص هک شده بود روی پیشانی اش و یک شکاف عمیق لب و کام چنان صورتش را از شکل عادی خارج کرده بود که مادر با بی رحمی او را در ناکجا آبادی رها کرده بود. فاطمه محصور بود میان نرده های آهنی یک تخت فلزی در شیرخواه گاه، شب تا صبح هر بار که بیدار می شد بچه هایی مثل خودش را می دید که هر کدام در غار تنهایی که همان تخت لعنتی است، خوابیده اند. 

مستاجر بودم، وقتی متقاضی فرزندخواندگی کودک بیمار شدم

از اینجا به بعد ماجرای قهرمان گزارش ما شروع می شود. «امید عابد شاهی» مهندس کامپیوتر است، ۵ سال قبل یعنی آن زمانی که مسیر زندگی اش با یک اتفاق تغییر کرد اوضاع مالی متوسطی داشت؛ خودش می گوید اجاره نشین بودم و از قضا ماشین هم نداشتم. خدا پسری به آنها داده بود و می توانستند باز هم بچه دار شوند، اما تصمیم گرفتند کودکی را به فرزندخواندگی بپذیرند. وقتی گذرشان به شیرخوارگاه مشهد افتاده بود با تماشای فاطمه و کودکان خاص بی سرپرست دلشان لرزیده بود و متقاضی فرزند خواندگی فاطمه شدند.

پولدارها سراغ بچه سالم و زیبا می آیند، چرا آمدی سراغ این دختر؟

دست گذاشتند روی فاطمه؛ با شکاف عمیق لب و کام در صورت. وقتی امیدعابدشاهی درخواست فرزندخواندگی فاطمه را به بهزیستی مشهد تحویل داد، مسؤولان صدایش زدند و گفتند می دانی این دختر علاوه بر هزینه جاری زندگی، نیاز به عمل های جراحی ترمیمی دارد؟ معلوم نیست با دو عمل چهره اش عادی شود یا ۱۰ عمل! می دانید شاید هیچ وقت چهره اش مثل کودکان دیگر نشود؟ پولدارهایی که بچه دار نمی شوند آمدند و بین بچه ها، دنبال سالم ترین و زیباترین بودند! چرا شما دست گذاشتید روی این دختر آن هم با چنین نقصی در ظاهر؟

ما مسؤولیم؛ در برابر تخت به تخت کودکان شیرخوارگاه

ما هم گفت و گویمان با امید عابدشاهی را با همین سوال آغاز می کنیم، می پرسیم چرا با وجود اینکه می توانستید فرزند زیستی داشته باشید یک کودک بی سرپرست بیمار را به فرزندخواندگی پذیرفتید؟ پاسخش طعنه ای است به همه ما. مایی که تصور می کنیم با ریختن پول به حساب شیرخواه گاه یا یک خیریه یا کمک به کودک نیازمند مسؤولیت مان تمام می شود.  

تعبیر امید عابدشاهی و همسرش اما چیز دیگریست. می گوید: «ما در برابر تخت به تخت کودکان بی سرپرست بهزیستی مسؤولیم. بچه های سالم که همیشه متقاضی دارند، ما در برابر همان کودکان بیماری که نیازمند آغوش گرم پدر و مادرند اما محروم از آن، مسؤولیت داریم. اگر نگاهمان را تغییر می دادیم یک بچه بیمار هم نباید در تخت های شیرخواه گاه ها، تنها و بی پناه باشد.»  

ایمان داشتم به برکت حضور فاطمه  

می پرسم نترسیدید کم بیاورید؟ شما بودید و یک خانه اجاره ای! یک بچه داشتید  و به جز هزینه های جاری، باید هزینه جراحی های ترمیمی صورت فرزندخوانده را هم پرداخت می کردید؟ با پاسخش باز هم غافلگیرمان می کند؛ «من ایمان داشتم به برکت و رزق و روزی که این کودک با خودش به خانه من می آورد. تا به حال سه مرتبه صورت فاطمه جراحی شده هر بار با هزینه چند میلیون تومانی. این عمل ها تا ۱۸ سالگی ادامه دارد. تا همین حالا یک بار هم درگیر جور کردن هزینه عمل نشدیم. باور می کنید؟ روزی این بچه محفوظ است. خدا ارحم الراحمین است.»

بهترین امکانات در شیرخوارگاه یا فقط سی ثانیه آغوش مادر!؟

ماجرای این خانواده و کودکان خاص شیرخوارگاه های بهزیستی به فرزندخواندگی فاطمه ختم نشد. فاطمه دریچه ای بود به آغاز راهی پر خیر و برکت برای خانواده عابدشاهی. پدر فاطمه می گوید: « می‌دانید اگر همه امکانات بهزیستی و بهترین خوراک و پوشاک و درمان را که روی هم بگذارید، جای ۳۰ ثانیه آرامش آغوش مادر برای کودک را نمی گیرد؟ دخترم وقتی به خانه ما آمد، با فضای خانه غریبه بود، قربان صدقه اش که می رفتیم فقط نگاه می کرد، حق داشت. کودکان بهزیستی درکی از محبت مادری و خانه ندارند. به همه چیز با تعجب نگاه می کرد، فاطمه که واکنشی نشان نمی داد همسرم بغض می کرد و بیشتر به او محبت می کرد. شکاف عمیق لب و کام او، رسیدگی و مراقبت را سخت تر می کرد، اما من عاشقانه برای دخترم پدری و همسرم عاشقانه مادری کردیم. تحقیقات در مورد روش های درمانی بیماری شکاف لب و کام را آغاز کردم. اولین عمل جراحی دخترم انجام شد. وقتی از اتاق عمل بیرون آمد و چشمانش را باز کرد در آغوش گرم مادرش بود.

وقتی نورا؛ فرزندخوانده دوم و نور خانه مان شد  

فکر کودکان بیماری که در غربت شیرخوارگاه روزگار می گذرانند غصه روز و شب امید عابد شاهی و غزاله بشیرنژاد شده بود. مدتی بعد خیلی اتفاقی متوجه شدند دختر دیگری با شکاف عمیق لب و کام و شرایطی بدتر از فاطمه خودشان در شیرخوارگاه پذیرش شده است. از اینجا فصل سوم روایت زیبای قهرمانان گمنام گزارش مان شروع می شود؛

«از شب تا صبح خوابم نمی برد. می خواستم کاری کنم. به چند خانواده شرایط این دختر را گفتم و خواستم سرپرستی او را قبول کنند، اما کسی موافقت نکرد. تصمیم گرفتم او هم فرزند سومم باشد. موضوع را با همسرم در میان گذاشتم. گفتم با فرزند سوم و فرزندخوانده دوم موافقی؟ گفتم حالا که می دانیم مراقبت از بچه ای با شکاف لب و کام چطور است می توانیم از پس یک دختر دیگر هم بیاییم. توسل کردیم به امام رضا و می دانستیم مدد می کنند. غزاله هم موافقت کرد و گفت حال دلم با فاطمه خوب است و با "نورا" بهتر هم می شود. تصمیم گرفتیم اگر هنوز نامی برایش انتخاب نکرده اند نورا صدایش کنیم. درخواست را به بهزیستی دادیم.»

تصویر تزیینی است 

صورت فرزندخوانده ها سه بار جراحی شده است 

«متعجب شده بودند از درخواست دوباره ما برای فرزندخوانده دوم آن هم از نوع کودک خاص و بیمار. گفتند شما یک دختربیمار را به فرزندخواندگی قبول کرده اید، یک فرزند زیستی هم دارید، از پسش بر نمی آیید! اینها هزینه درمان دارند. صورت این دختر از فاطمه هم بدتر است. شاید به جراحی های بیشتری نیاز داشته باشد. دلم آرام و مطمئن بود. گفتم به ما اعتماد کنید. روال فرزندخواندگی نورا طولانی تر شد اما بالاخره آمد و نور خانه مان شد. روز و شب را وقف بچه ها کردیم. من بیشتر کار می کردم و همزمان به همسرم کمک می کردم. غزاله مادری را در حق همه بچه ها تمام کرد. حرف زیاد است؛ خاطره هم.»

صحبت های ما و امید عابد شاهی به اینجا که می رسد می پرسیم خانواده ها مخالف نبودند و این مخالفت ها در تصمیم شما تاثیرگزار نبود؟ باز هم قاطعانه پاسخ مان را می دهد؛ «ما تصمیم مان را گرفتیم و این تصمیم را به خانواده هایمان اعلام کردیم. اطرافیان و خانواده ها مخالف بودند. می گفتند با دو دختر بیمار برای پسر خودتان وقتی باقی نمی ماند. ما از این شنیدن این عبارت؛ "پسر خودتان» ناراحت می شدیم. فاطمه و نورا هم از خود ما بودند. ما فرزند چهارمی هم داریم، یک برادر کوچک که چند ماه قبل به دنیا  آمد. همان مخالفان وقتی یک نصفه روز  میهمان خانه مان می شدند نظرشان عوض می شد. حال همه مان با فاطمه و نورا خوب است. صورت  فاطمه و نورا سه بار عمل جراحی شده است. هر کدام باید دو بار دیگر عمل جراحی شوند.»

در جست وجوی خانواده برای کودکان بیمار شیرخوارگاه/ همه چیز از یک پست در فضای مجازی شروع شد

در این روزگاری که زبان خیلی ها فقط به گلایه باز است، از زمین و زمان شاکی اند و همه چیز را سیاه می بینند آدم هایی هم هستند که بی سر و صدا زندگی می بخشند به دنیای سرد و ساکت کودکان یتیم. امید عابد شاهی یکی از همان آدم های ناب زمانه مان  است که بعد از فرزندخواندگی دو کودک بیمار، راهی تازه را آغاز کرد و از این راه می گوید:

«ما احساس کردیم مسؤولیت مان با فرزندخواندگی دخترهایمان تازه شروع شده؛ می دانستیم متقاضیان فرزندخواندگی، سراغ کودک بیمار نمی آیند، تصمیم گرفتم برای کودکان خاص بهزیستی دنبال خانواده بگردم. در پیج اینستاگرامم مطلبی با این عنوان گذاشتم، متنی که در آن به وضعیت کودکان خاص شیرخوارگاه اشاره کردم و از دختر خودم و حال و احوالش وقتی در شیرخوارگاه بود و حال خوب این روزهایش نوشتم، شاید کار من حرفه ای نبود. اما باید از جایی شروع می کردم. بهزیستی هم اعتماد نداشت و به سختی اطلاعات بچه ها را به ما می داد.

شرایط بهزیستی برای فرزندخواندگی راحت نیست. بهزیستی همه جوانب را در نظر می گیرد تا مطمئن شود خانواده ای از سر احساس برای سرپرستی کودک پیشقدم نشده است. چون اگر تصمیم متقاضیان فرزند خواندگی فقط از روی احساس باشد ممکن است بعد از طی کردن مراحل و مدتی بعد از تحویل گرفتن کودک به دلایل واهی او را به  بهزیستی پس بدهند. می دانید چه بلایی سر این کودک می آید؟ به هر حال این شرایط و سخت گیری برای کودکان بیمار سخت تر هم می شود.

قرار شد من برای خانواده دار شدن بچه های یتیم بیمار به بهزیستی استان مشهد کمک کنم. این کار را با دو کودک بی سرپرست که بیماری شان شبیه دختران خودم بود شروع کردم. بعد از پستی که در پیج اینستاگرام گذاشتم چند خانواده با من تماس گرفتند و شرایط را سؤال کردند. من بیماری بچه ها را برای آنها توضیح دادم. در مرحله بعد پرونده پزشکی کودک را به خانواده های متقاضی دادم تا خودشان هم سراغ پزشکان و متخصصان بروند و در مورد روند درمان بیماری کودکان پرس و جو کنند. اصلا فکرش را نمی کردم که خدا راه خانواده دار شدن این کودکان را اینطور هموار می کند. وقتی دو کودک بیمار بعد از طی کردن روند قانونی بهزیستی به فرزندخواندگی پذیرفته شدند بهزیستی استان مشهد به من اعتماد کرد و اطلاعات کودکان بیمار و نوع بیماری و پرونده شان را در اختیار من قرار داد.»

فرزندخواندگی ۸۰ کودک بیمار / ۶ خانواده، متقاضی دو کودک بی سرپرست با اچ آی وی مثبت

در این ۴ سال و با تلاش امید عابد شاهی، ۸۰ کودک بی سرپرست در سه استان، با انواع و اقسام بیماری های صعب العلاج فرزند ۸۰ خانواده شدند. می دانید همین حالا برای دو کودک بی سرپرست در شیرخوارگاه که به بیماری اچ آی وی مثبت دچار هستند، ۸ خانواده متقاضی وجود دارد؟ می دانید این سنت زیبا که کلمه ها هم در توصیف زیبایی آن عاجزند آنقدر پا گرفته که حالا امید عابدشاهی می گوید من فرصت پاسخ دادن به تماس های خانواده ها را ندارم؟ حالا از سراسر ایران با او تماس می گیرند، برای آنکه کودک بی سرپرست بیمار فرزندخوانده شان شود.

عابدشاهی می گوید: «هر ۸۰ کودک بیماری که به خانواده های متقاضی فرزندخواندگی واگذار می شوند می توانند سوژه یک گزارش برای شما شوند. حیف که بسیاری از خانواده ها به دلیل مشکلات احتمالی که ممکن است برای بچه هایشان در آینده پیش بیاید اجازه تصویر نمی دهند. راستش من هم علاقه ای به انتشار تصویر خودم و دخترانم ندارم، اما این را بدانید پس از آمدن فرزندخوانده به جمع خانواده زندگی نه فقط برای آن کودک که برای پدر و مادرش هم طور دیگری می شود.

۴۰ خانواده در صف انتظار فرزندان بی سرپرست بیمار

درست در همین روزهای کرونایی که خیلی ها به دلیل ترس از مشکلات اقتصادی می گویند نمی خواهیم بچه دار شویم، خانواده هایی هم هستند که می گردند و می گردند تا یک کودک بیمار را فرزندخوانده خود کنند. نه اینکه بچه دار نشوند، خیلی هاشان بچه هم دارند. زوج های جوانی هستند که به همه اما و اگرهای بهزیستی و مراحل سخت فرزندخواندگی تن می دهند تا یک کودک در آغوش گرمشان آرام بگیرد، تا وقتی زبان باز کند، اولین کلمه ای که یاد می گیرد کلمه مادر باشد. شگفتانه های امیدعابد شاهی پایان ندارد. او می گوید همین حالا ۴۰ خانواده متقاضی فرزند بیمار فقط در سه استان داریم.

عابدشاهی بازوی فرزندخواندگی سازمان بهزیستی در مشهد است. می پرسیم چطور به ترویج فرهنگ فرزندخواندگی آن هم فرزندخواندگی کودکان خاص کمک کردید؟ چه خانواده هایی برای فرزندخواندگی کودکان بیمار بی سرپرست به شما مراجعه می کنند؟ عابدشاهی از مسئولیت پذیری می گوید؛ «ما همه جور خانواده متقاضی فرزندخواندگی داریم. از خانواده های تحصیل کرده تا خانواده های مذهبی یا خانواده های ایرانی در خارج از کشور. اگر خانواده های ایرانی به این باور برسند که در برابر کودکان بی سرپرست بهزیستی مسئولند، حتی یک کودک هم  نباید در شیرخوارگاه بماند.

من به خانواده ها  فقط از شرایط کودکان خاص شیرخوارگاه می گویم. پیج اینستاگرام داریم. مثلا اگر قرار باشد کودک مبتلا به اوتیسم را به متقاضیان فرزندخواندگی معرفی کنیم، در پیج اینستاگرام لایوی با حضور پزشک متخصص برگزار می کنیم تا از شرایط این بیماری و مراحل بهبودی اش برای متقاضیان توضیح دهد. گاهی پزشکان آب پاکی را روی دست خانواده ها می گذارند و می گویند این کودک خوب بشو نیست و تا ابد این بیماری با او هست. مثلا ما یک کودک دوقلو داشتیم که هر دو بیمار بودند. یکی از قل ها مشکل مغزی داشت و یکی هم با بیماری جنسیتی به دنیا آمده بود و کودکی که مشکل مغزی داشت ممکن بود تا آخر عمر خوب نشود. یک خانواده  نیکوکار دوقلوها را به سرپرستی قبول کردند.»

می خواهم رئیس سازمان بهزیستی را ملاقات کنم/ ترویج فرهنگ فرزندخواندگی کودکان خاص نیازمند حمایت بهزیستی

امیدعابد شاهی ثابت کرد کار خیر سرمایه آنچنانی نمی خواهد، دلی می خواهد به وسعت آسمان و ایمان به اینکه او ارحم الراحمین است. از عابدشاهی می پرسیم چرا تمرکز شما بر دو سه استان است؟ با این انگیزه و تسلطی که بر روند فرزندخواندگی کودکان خاص شیرخوارگاه دارید می توانید این بار بر زمین مانده در تمام استان های کشور را از زمین بردارید؟

عابدشاهی از ضرورت حمایت سازمان بهزیستی کشور می گوید و ادامه می دهد: «من در این ۴ سال هر کاری کردم برای رضای خدا بوده و هست، آنقدر دغدغه کودکان خاص بهزیستی را دارم که حاضرم این کار را در همه استان ها گسترش دهم. من مطمئن هستم که آمار کودکان خاص بیمار در شیرخوارگاه های تهران از همه شهرها بالاتر است، لازمه ترویج فرهنگ فرزندخواندگی کودکان خاص این است که کار ما در ساز و کار های بهزیستی جنبه رسمی پیدا کند و سازمان بهزیستی ما را به عنوان شخصیت حقیقی بپذیرد. امیدوارم همین روزها بتوانم دیداری با رییس سازمان بهزیستی داشته باشم. امیدوارم روزی برسد که با مهر مردم سرزمینم همه تخت های ۳۳ شیرخوارگاه های کشور خالی از کودک باشد.»

کد خبر 29079

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 6 =