مقاله | مقدمه ای بر شکل گیری توانبخشی مبتنی بر جامعه

طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی «معلولیت نتیجه یک اختلال یا ناتوانی است که از انجام یک یا چند نقش طبیعی که مبتنی بر سن، جنس و سایر عوامل اجتماعی ، فرهنگی است کاسته یا جلوگیری می کند».معلولیت حقیقتی انکارناپذیر است و از آنجا که هم بر سرنوشت فرد و هم بر کل جامعه اثر می گذارد به درستی پدیده ای است اجتماعی با زمینه ها و ابعادی بسیار و توانبخشی نیز به عنوان یک پدیده پاسخی است به نیاز فرد و جامعه، نیازی که برخاسته از یک پروسه تاریخی است و در برگیرنده مفهوم بازگشت فرد به جامعه است بنابراین رسیدگی به ایشان نیز هم مبنایی الهی و انسانی دارد وهم ضرورت قانونی.

در برنامه اقدام جهانی خاطر نشان شده است که معلولیت حاصل اختلال در رابطه بین افراد معلول و محیط زندگی است و هنگامی روی می دهد که موانع فرهنگی ، اجتماعی ، فیزیکی، باعث عدم دسترسی معلولان به نظام ها و سیستم های مختلف اجتماعی شود که برای سایر شهروندان فراهم است. بر این اساس معلولیت به معنی فقدان یا محرومیت فرصت ها در راه مشارکت در زندگی اجتماعی یا در سطحی همانند با دیگران است و از این رو در بحث برابری فرصتها به این نکته توجه می شود که نظام کلی جامعه برای تمام افراد قابل دسترس باشد، از جمله محیط فیزیکی، فرهنگی، آموزشی، خدمات اجتماعی، فرصتهای شغلی و... امروزه علیرغم گسترش خدمات بهداشتی، بهبود تغذیه و درمان بیماریها، حدود ۱۰ درصد جمعیت کشورها به نوعی با معلولیت درگیر هستند. عواملی چون افزایش حوادث ، آلودگی ، عوامل ژنتیک و تغییر هرم سنی  و... در بروز آن سهیم اند. معلولیت به عنوان یک واقعیت وجود دارد و حداقل در کوتاه مدت، امکان ریشه کنی آن نیست بنابراین بایستی بدنبال راه حلهایی بود که کیفیت زندگی این قشر را ارتقاء داده و حیات نوینی را برای آنان و خانواده ها فراهم نماید.

بدیهی است خدمات و رویکردهای مبتنی بر توانمند سازی افراد ناتوان، تاریخ پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است.از قرنها پیش، باورهای غلط ، نگرش ها و رفتارهای افراد عادی و سالم به سرنوشت افراد دارای ناتوان تاثیر گذاشته و هم چنان نیز تاثیر می گذارد. این واکنش ها در قالب مجموعه ای از رفتارها نمود پیدا کرده اند که عبارتند از:

۱- حذف

۲- نوانخانه

۳- مراقبت مؤسسه ای

۴- تلفیق

۵- خودشکوفایی و احساس توانایی

از بین بردن افراد دارای ناتوانی، تفکری بود که از واکنش حذف و تعبیری نادرست از نظریه داروین مبتنی بر بقاء نوع برتر ناشی می شد.در اروپا در اوایل قرن ۱۶ م اولین نوانخانه به عنوان تلاشی برای کمک به افراد دارای ناتوانی ، ضعیف، کم توان ذهنی، افراد مسن، بیکار، کودکان یتیم و هم چنین افراد بدون منبع درآمد توسط شهرداری تاسیس شد. علت تاسیس این نوانخانه ها جلوگیری از جذب افراد نیازمند، کم توان و ناتوان به گروههای شورشی بود. از اواسط قرن ۱۹ م بدنبال نگرش هایی از قبیل دموکراسی، تفکرات انسانگرایانه، امنیت اجتماعی و سایر رویکردهای عملی تر در ارتباط با موضوع فقر، پدیده نوانخانه با اضمحلال مواجه شده جایگاه خود را به مراقبت موسسه ای داد.

نخستین مرکز بزرگ نگهداری از افراد دارای ناتوانی در اروپا در سالهای ۱۶۷۰ و ۱۶۷۷ تاسیس شد و مراجعین نیز به گروههای مجزا تقسیم می شدند. در این زمان مراکز توانبخشی آموزشی، درمانی و آموزش حرفه ای و هم چنین موسساتی برای نگهداری گروههای مختلف افراد دارای ناتوانی تاسیس گردید .

اما بنا به دلایلی چند از جمله:

۱ -  نگرانی های شدیدی که در مورد افزایش هر روزه هزینه عمومی رفاه وجود داشت

۲-  هزینه مراقبت شبانه روزی مخصوصاً روند افزایش سریعی پیدا کرده بود

 ۳-  در چشم انداز جمعیتی و اقتصادی نگرانیهایی بوجود آمده بود

۴ -  افزایش سریع در تعداد سالمندان همراه با کاهش رشد اقتصادی

 جنبه منفی و کنترلی مراقبت شبانه روزی طولانی مدت مورد انتقاد شدید قرار گرفت و به تدریج کشورها به تلفیق و یکپارچه سازی خدمات روی آوردند.

پس از جنگ جهانی دوم ، همزمان با رشد اقتصادی در برخی از کشورهای غربی و افزایش تاسیس موسسات جدید برای افراد دارای ناتوانی؛ تعداد والدینی که تمایل به نگهداری فرزند ناتوانشان در منزل داشتند، افزایش یافته بود.رفاه بیشتر، افزایش میزان تحصیلات و بهبود وضعیت خانه و خانواده، از دلایل این امر مهم محسوب می شدند.امکاناتی از قبیل مراقبت های روزانه و وجود متخصصین سیار، برای کمک به این گونه خانواده ها در نظر گرفته شده بود.

هنگامی که محققین نتایج حاصل از توانبخشی در منزل و ترویج خود مراقبتی را با توانبخشی مبتنی بر موسسات مقایسه کردند متوجه ارزش برابر یا حتی بیشتر توانبخشی در منزل شدند. به دنبال درمان در خانه به عنوان اولین گام بسیاری از کشورها تلاش خود را جهت دستیابی به تلفیق اجتماعی یکپارچه سازی در خانه، مدرسه، آموزش حرفه ای، تسهیلات تفریحی ، ورزشی و ... آغاز کردند.

توانبخشی مبتنی بر جامعه ، با این مفهوم آغاز شد که هسته اصلی فعالیت، محیط زیست عادی و خانه معلولین باشد و با آموزش خانواده ، به معلول کمک شود که امور شخصی خود را انجام دهد اما بتدریج این رویکرد نیز مفاهیم پیچیده تری را در برگرفت. این مبحث ادامه دارد                               

                                                                                   فیزیوتراپیست سید اسماعیل ابراهیم موسوی

                                                                   کارشناس مسئول معلولین وتوانبخشی مبتنی بر جامعه استان گیلان

کد خبر 12089

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 0 =

خدمات الکترونیک پرکاربرد